Thursday, December 17, 2009

سخنان ایت الله خمینی
در انتقاد به عملکرد سپاه و بسیج


به نقل از سایت تابناک

حضرت امام (ره)، سی سال پیش در چنین روزی در جمع فرماندهان سپاه پاسداران سخنان مهمی را درباره مراقبت سران نظام، از حیثیت اسلام و جمهوری اسلامی بیان داشتند که توجه به این بیانات در روزهای اخیر بسیار ضروری و آموزنده به نظر می رسد.

به گزارش «تابناک»، حضرت امام(ره)، این سخنرانی را در روز 26 آذرماه سال 1358 به علت سوء استفاده برخی افراد از نام سپاه پاسداران و کمیته های انقلاب و دست اندازی این افراد به زندگی و اموال مردم، ایراد کرده‌اند.

حضرت امام (ره) در آغاز بیاناتشان در مورد خودسری برخی از افراد منتسب به تشکل‌های انقلابی می‌فرمایند:

«من حقيقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمد رضا در آورديم. و من خوف اين را دارم كه اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طورى كه ما هم مثل او يا بدتر از او بر سر اسلام بياوريم. اين نگرانى هست و زياد است. آدمهاى جاهلى هستند كه به خيال خودشان خدمت مى‏كنند براى اسلام، خدمت مى‏كنند، لكن سر خود كارهايى مى‏كنند كه ضرر به حيثيت اسلام مى‏خورد. از همه اطراف به ما فشار آمده است. از اصفهان مفصل نوشته‏اند.... هر كس يك چيزى دارد به اسم سرمايه دارى مى‏ريزند و مى‏گيرند، و اصلًا موازين تو كار نيست. همان طورى كه در رژيم سابق بدون ميزان اسلامى و شرعى عمل مى‏كردند، حالا هم بدون ميزان شرعى و عقلى عمل مى‏كنند، و اين تأسف بسيار دارد.
تأسف اينكه اين نهضت به دست خود ما نهضت اسلامى نباشد. اسلاميتش را از دست بدهد. انقلاب كرديم و هر كارى دلمان مى‏خواهد مى‏كنيم. حجتشان همين است. از هر كه بپرسى چرا اين طور؟ مى‏گويد انقلاب كرديم.

انقلاب كرديم. مال مردم را، مى‏رويم، مى‏ريزيم منزل مردم اموالشان را مى‏گيرند به اندازه‏اى كه زن و بچه‏شان روى زمين‏مى‏نشينند. حجتشان اين است كه انقلاب كرده‏ايم. زمينهاى مردم را مى‏گيرند، نمى‏گذارند كشت بشود. يا مى‏گيرند مى‏دهند دست يكى ديگر. حجتشان اين است كه انقلاب كرديم. اشخاصى مى‏ريزند تو خانه‏هاى مردم، بدون اينكه يك مجوز شرعى، يك مجوز قانونى داشته باشند، حجتشان اين است كه انقلاب كرديم. معنى اين [حركت‏] اين است كه اسلام اين طور مى‏گويد. انقلاب كرده‏ايم، يعنى حالا جمهورى اسلامى داريم، و طريقه اسلام اين است كه موازين و جهاتى كه هست ديگر تمام ديوارها بريزد، و تمام موازين از بين برود.»

حضرت امام (ره) پس از این بیانات به آسیب شناسی انقلاب پرداخته‌اند و دو آفت بزرگ انقلاب اسلامی را به ویژه برای مسئولین وقت باز می شمارند. ایشان می فرمایند :

«كارهاى كمونيستها را مى‏كنند به اسم اسلام. كارهاى ماركسيست‌ها را مى‏كنند به اسم اسلام. حرفهاى آنها را مى‏زنند به اسم اسلام. و اين نهضت از داخل دارد مى‏پوسد. مثل يك خربزه‏اى كه از بيرون شما آب به آن مى‏دهيد، به آن توجه مى‏كنيد، يك وقت كه مى‏خواهيد بچينيد مى‏بينيد از باطن خراب شده. شما در ظاهر هى خدمت كنيد، هى چى بكنيد، يك وقت ببينيد كه نهضت شما كرمزده است. از باطن خراب شده است. آنهايى كه به اسم اسلام مشغول شده‏اند به تبليغات، و به اسم اسلام مشغول شده‏اند به اعمال سر خودى؛ اينها كرمهايى هستند كه باطن اين نهضت را به فساد خواهند كشيد. و من نمى‏دانم بايد چه بكنيم. اين يك قدرت مركزى مى‏خواهد. يك قدرت اجرايى مى‏خواهد كه اين اشخاص هر جا يك شلوغى كردند، اينها را بگيرند و محاكمه‏شان كنند، و جزايى اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همين طورى يك دسته‏اى، هر كس در هر جا، يك تفنگى داشته دست خودش گرفته، و به اسم «كميته» و به اسم «پاسدار» و به اسم [بسيج‏]، هر كه هر چه دلش مى‏خواهد، هر كارى دلش مى‏خواهد مى‏كند. با هر كه بد است مى‏ريزند منزلش [بازرسى‏] مى‏كنند. با هر كه يك غرضى دارند مى‏ريزند منزلش. خانه‏اش را [غارت‏] مى‏كنند. و اين يك خطر بزرگى است كه براى اسلام در زمان ما پيش آمده، و شايد خطرش بيشتر از خطرى باشد كه اسلام از رژيم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم‏ ريخته‏اند. هر چه ضابطه اسلامى باشد عمل به آن نمى‏شود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از بين مى‏برند. اشخاصى نفوذ كرده‏اند در همه جا. به اسم اسلام، اسلام را مى‏پوسانند.اسلام را مى‏كوبند.»

حضرت امام (ره) در ادامه از اعمالی که جاهلانه به نام اسلام انجام می‌شود، گلایه می‌کنند و اینگونه ادامه می‌دهند:

«و بايد آنهايى كه به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهايى كه مى‏خواهند اسلام در اين مملكت حكومت كند بايد به داد اسلام برسند. يك دسته جوان‏اند. مطلع نيستند از مسائل. جاهل متنسك از آنهايى است كه پيغمبر فرموده است كه: دو طايفه هستند كه كمر مرا مى‏شكنند: يكيشان عالم متهتك است، يكيشان جاهل متنسك است. جاهل مقدس مآب كمر پيغمبر را مى‏شكند. جاهلى كه نداند قانون اسلام چيست و پيش خود به اسم اسلام برود به خيال خودش خدمت مى‏كند. اين از آنهايى است كه پيغمبر فرموده است كه كمر مرا مى‏شكند. «قَصَم ظهرى الرجلان؛ عالم متهتك و جاهل متنسك فكرى بكنيد شما آقايانى كه در رأس سپاهيان واقع شده‏ايد! آقايان ديگر هم كه در رأس دادگاهها واقع شده‏اند، در رأس كميته‏ها واقع شده‏اند، براى اسلام يك فكرى بكنيد! اگر بخواهيد اين طور باشد چندى نمى‏گذرد كه از اين اسلام و از اين نهضت و از اين بساط، مردم روگردان مى‏شوند.

چرا بايد اين طور بشود. چرا بايد ضوابط نباشد؟ اسلام ضوابط دارد. اسلام هرج و مرج نيست كه هر كه هر كارى بخواهد بكند. اسلام قوانين دارد. روى قوانين بايد عمل بشود.

آنها نه قوانين اسلام را عمل مى‏كنند. و نه قوانين دولت را عمل مى‏كنند و هر چه، هر كه هر كارى مى‏خواهد مى‏كند. هر كه بدون اينكه اعتنايى بكنند، به رئوسشان اعتنايى بكنند، به رؤسايشان احترامى بكنند، احترامى به اسلام بكنند، بدون ضوابط، بدون‏جهت، اسباب اين مى‏شوند كه مردم بگويند كه معلوم مى‏شود كه قضيه قضيه اسلام نيست. قضيه قضيه كمونيستى است. حتى يكى از مراجع اينجا به من گفت مگر كمونيستى است حالا! بايد اين طور ما باشيم. وضع پاسدارهايى كه مى‏گوييد ما براى اسلام خدمت مى‏كنيم، بايد تحت تأثير كمونيستها واقع بشوند و همان كارهايى كه كمونيست مى‏كنند، بكنند؟ نمى‏دانند اينها.مى‏خواهند كه اسلام را بشكنند در ايران، تا اينكه يك وقت خداى نخواسته با يك كودتايى اينجا برگردد به يك حالى بدتر از حال سابق. نمى‏دانند اين را. علاقه ندارند واقعاً به اسلام. نمى‏توانم من بگويم كه پاسبانى كه دارد خدمت مى‏كند و شب و روز خدمت مى‏كند علاقه ندارد. علاقه دارد، ملتفت نيست كه دارد چه مى‏كند. يا دادگاهى كه مى‏خواهد خدمت بكند، علاقه هم دارد. يا كميته‏اى كه مى‏خواهد خدمت بكند، علاقه دارد. لكن راه را درست نمى‏داند. ضوابط درست معلوم نشده پيششان. خيال مى‏كنند هر كه هر طورى دلش خواست عمل بكند. به مجرد اينكه انقلاب شد ديگر من هم بايد پا بشوم هر كارى دلم مى‏خواهد بكنم. انقلاب شده. يعنى انقلاب شده، از يك رژيم ظالم به يك رژيم عدالت

رژيم عدالت معنايش اين نيست كه هر كه هر طورى دلش مى‏خواهد عمل كند. يك قواعدى در اسلام بايد باشد. بايد قوانين اسلام باشد. نه بريزند مردم، زنها را، زن و بچه مردم را بيرون كنند از منزلشان. با اينكه من اين را، شايد ده دفعه گفته باشم كه بر فرض اينكه يك نفرى جانى باشد، مستحق قتل باشد، تمام اموالش بايد مصادره بشود. لكن زن و بچه‏اش كه نبايد گرسنه بمانند. خوب، به اندازه زن و بچه‏اش بايد برايشان بگذارند.

مابقى‏اش را ببرند. مع ذلك كراراً براى من نوشته‏اند، گفته‏اند كه فلانى بيخود اموالش را گرفته‏اند. حالا بيخودش را من نمى‏دانم. اما آمده‏اند فرش از زير پاى ما كشيده‏اند، و ما را از منزلمان بيرون كرده‏اند، و چه كرده‏اند، و ما مانده‏ايم همين طورى. آخر اين را عقل مى‏پسندد؟ شرع مى‏پسندد؟ انسانيت مى‏پسندد كه ما يك همچه كارى سر مردم درآوريم.»

در پایان حضرت امام (ره) دعوت می کند تا عقلای قوم به تدبیر امور کشور بپردازند:

«بايد چه بكنيم آقا! خوب فكرى بنشينيد بكنيد. بياييد تهران جمع بشويد همه‏تان.سران قوم بنشينيد. فرض كنيد، شما در رأس پاسداران هستيد شما آقايان. آنها هم كه در رأس كميته هستند. آنها هم كه در رأس چيزهاى ديگر هستند. بنشينند با هم شور كنيد.صحبت كنيد. يك ضوابط درست كنيد. ضوابط را منتشر كنيد. ... اما مسأله اين است كه بايد همه جا قوانين اسلام باشد. اگر بنا باشد كه هر جا آدم برود مى‏بيند كه [دائماً] مردم دارند شكايت مى‏كنند. زن و بچه مردم مى‏آيند گريه مى‏كنند. مى‏آيند [التماس‏] مى‏كنند. من هم خسته دارم مى‏شوم. خدا مى‏داند كه من در آن رژيم سابق هيچ وقت از هيچ چيز خسته نمى‏شدم، هر فشارى مى‏آوردند بر من خسته نمى‏شدم، حالا دارم از خودمان خسته مى‏شوم. آخر چرا بايد اين طور باشد.

يك فكرى بكنيد. اگر دير بجنبيد اسلام را در خطر تضييع و رفتن آبرويش قرار داده‏ايد. مسئوليم همه ما. هر كارى از من برآيد مى‏كنم. هر كارى هم از شما [مى‏آيد] بايد بكنيد، هر كدام از آقايان بايد بكنند. هر كار هم از شوراى انقلاب است بايد بكنند. هر فردى كه بر خلاف موازين اسلام دارد عمل مى‏كند بزنند توى سرش. بيرونش كنند. هر فردى كه دارد دعوت به كمونيستى مى‏كند به خيال خودش كه براى خدمت به اسلام، خوب بيرونش كنند از آن محل. اينكه معنى ندارد كه ما بنشينيم و هر كه هر كارى دلش مى‏خواهد بكند، و هر كه هر غلطى مى‏خواهد بكند، و ما هم بنشينيم همين طور تماشاگر مسأله باشيم.

من ميل ندارم كه هى شدت عمل، و هى فشار، و هى دعوا و داد و قال. من ميل دارم باآرامش همه چيزها محقق بشود. با آرامش امور، امور تحقق پيدا كند. اين تصفيه‏اى كه مى‏گويند در ادارات داريم، تصفيه اين است اشخاصى كه دارند بر خلاف اسلام، بر خلاف موازين اسلام دارند پخش مى‏كنند حرفهايشان را، تصفيه اين است كه اينها را خارج كنند. در هر صورت اين يك وظيفه‏اى است براى همه شما آقايان. فقط من مسلمان نيستم كه شما هم مسلمانيد. يعنى وظيفه‏اى است براى شما كه فردا مى‏گيرند. شما را خدا مى‏گيرد، شما را، شمايى كه يك عده‏اى از پاسبانها در تحت نظرتان بود. آقايى كه يك عده‏اى از پاسبانها در نظرِتان بود، در تحت سيطره‏تان بود، اين كار را كردند. شما مسئوليد. فردا حساب هست آقا در كار. همين طورى كه نيست، حساب در كار است.

اگر از اين جا هم نمى‏ترسيد از آنجا بترسيد. من هر كارى دلم مى‏خواهد بكنم، آقا هم هر كارى دلش مى‏خواهد، شما هم هر كارى، پاسبانها هم اعتنا نكنند، به شما پاسدارها هم اعتنا نكنند، شما هم ساكت بنشينيد، نه آقا، اين طور نيست، تصفيه كنيد. برويد الآن در تهران بنشينيد. اجتماعى درست كنيد. همه‏تان با هم، شوراى انقلاب، شماها، ديگران، آنهايى كه در رأس امور هستند، يك نقشه‏اى درست كنيد. يك ضوابطى درست كنيد.روی آن ضوابط عمل بشود....خوب، تعبير ايشان اين است كه دارند اطراف مشغول‏اند به غارت كردن مردم. خوب، يك وقتى يك ملايى اين معنا را مى‏گويد. خوب بعد هم ديگران مى‏گويند. بعد هم ديگران مى‏گويند. در هر صورت برسيد به داد اسلام. به دست ما خراب نشود اسلام. اگر يك وقت به دست دشمنهاى ما مى‏شد ما مسئول نبوديم. اگر حالايى كه به دست ما رسيده، به دست ما خراب بشود اسلام، ما مسئولش هستيم.

شوراى انقلاب، شما، آنها، همه، مسئوليد پيش خدا. همين طورى هى بنشينيم ما هم و تماشا كنيم كه هر جا هر چى مى‏شود. نبايد بنشينيم‏ تماشا كنيم. بايد بنشينيد، يك اجتماعى بكنيد. با هم قرارى بدهيد. يك ضوابطى درست كنيد و بعد هم شماهايى كه پاسدارها دستتان است عمل كنيد. پاسدار اگر يك پاسدارى غلطى كرد بيرونش كنيد. تحويل دادگاهش بدهيد. نگذاريد هرج و مرج بشود. يكى دو تا مى‏شود، دو تا ده تا مى‏شود، بعد از دست شما هم خارج مى‏شود. انشاءاللَّه خداوند خودش اصلاح كند امور را و ما را از دست خودمان نجات بدهد. من از دست خودمان «سعدى از دست خويشتن فرياد» از دست خودمان فرياد هست.»