Monday, August 24, 2009

شهر قزوين قتلگاه خاندان صفوي!
24 اوت در سال 1577 ميلادي، شاه اسماعيل دوم از سلسله صفوي كه مردي سفاك بود و شهر قزوين را به قتلگاه خاندان صفوي و رجال وقت تبديل كرده بود، ناگهان درگذشت. وي كه دو سال سلطنت كرده بود جانشين شاه طهماسب شده بود كه 43 سال سلطنت كرد. شاه طهماسب شهر قزوين را پايتخت ايران كرده بود. شاهان صفوي در عين حال خود را، ولو اسما رئيس مذهبي كشور نيز مي پنداشتند؛ زيرا شاه اسماعيل اول شيعه اثني عشري را مذهب رسمي ايران اعلام كرده بود و شاهان بعد از او خود را پاسدار اين مذهب مي دانستند. به لحاظ اهميتي كه صفويه براي خراسان قائل بود، يكي از پسران شاه وقت بايد در شهر هرات، مركز حكومتي خراسان، مي زيست. پس از مرگ شاه اسماعيل دوم مقامات دولت و فرماندهان واحدهاي قزلباش برادرش محمد را كه قبلا به دستور شاه اسماعيل دوم كور شده بود به سلطنت برداشتند تا كسي مانع سوء استفاده ايشان از قدرت نشود. كار خودمختاري قزلباش به جايي رسيده بود كه زن شاه (مادر شاه عباس) را از قصر ربودند و در بيابانهاي قزوين قطعه – قطعه كردند و به همين سبب، شاه عباس كه در هرات بود با لشكر خراسان به قزوين آمد و بر ضد پدر كودتا كرد و سپس دست به اصلاحات اداري و نظامي زد و با ايجاد يك ارتش ملي براي ايران، قزلباش را كه يك قشون متعلق به ايلها و عشاير بود مرخص كرد. شاه عباس بعدا پايتخت را از قزوين كه در آنجا مادرش را كشته بودند به اصفهان انتقال داد.

يك روز پيش از تعرض نظامي، تهران هنوز در بي خبري و ابهام بود!
دو بازيگر اصلي صحنه: ريدرز بولارد سفيرلندن و آندره اسميرنوف سفير مسكو در تهران


دوم شهريور 1320، يك روز پيش از تعرض نظامي انگلستان و شوروي كه طراح آن انگليسي ها بودند، تهران هنوز در بي خبري و ابهام بود؛ تنها ريدرز بولارد سفير انگلستان در تهران و آندره اسميرنوف سفير تازه شوروي و چند نفري از رجال سياسي و مقامات نظامي كه با انگلستان مربوط بودند و يا اين كه در چند هفته اخير تطميع شده بودند از نقشه تعرض خبر داشتند. اسميرنوف حتي شايعه تعرض نظامي را رسما تكذيب كرده بود.
در اين روز واحدهاي نظامي شوروي پشت خطوط مرزي ايران در شمال، و نيروهاي انگليسي در عراق (در مجاورت مرزهاي غربي ايران) مستقر و آماده دريافت دستور حمله بودند. نگراني چرچيل نخست وزير وقت انگلستان از اين بود كه اگر برنامه تطميع مقامات ايران طبق نقشه عملي نشود از چند هزار نيروي هندي در حمله به ايران كاري ساخته نخواهد بود و در اين صورت آلماني ها همه تلاش خود را بكار بخواهند برد تا با گرفتن قفقاز به كمك ايران برسند. در آن روز نيروهاي آلمان در پيشروي در خاك شوروي به اواسط اوكراين رسيده بودند. آلمان به نقشه انگلستان و شوروي مبني بر حمله به ايران پي برده بود، ولي اين دولت هم نمي خواست با انتقال اين خبر از مجاري رسمي به تهران، مقامات ايران را دچار ترس و شتابزدگي كند. آلماني ها كه شناخت كمتري از روانشناسي و شرح احوال رجال وقت ايران داشتند باور نمي كردند كه چند مقام نظامي بدون نظر شاه، ارتش ايران را مرخص كنند و وطن را بي دفاع رها سازند!.
در اين ميان چشم مردم ايران به ارتششان بود كه در باره انضباط و روحيه آن داستانها شنيده و زرق و برق لباس و نشان و واكسيل افسرانش و مراسم سان و رژه ها را به چشم ديده بودند ، ولي ....
به نظر برخي از مورخان، «خيانت» به وطن به مفهوم همكاري با بيگانه در اجراي برنامه ها و سياستهاي آن و نيز نان به نرخ روز خوردن، از اواسط حكومت شاه سليمان صفوي در ايران مشاهده شده است كه با يك وقفه در دوران افشاريه و زنديه، از زمان سلطنت فتحعلي شاه قاجار ادامه يافته است. اروپاييان پس از يافتن راههاي دريايي شرق از اين تعبير منظوم در فارسي«به دو چيز گيرند مر مملكت را ؛ يكي پول و رشوه ( خريدن طرف ) و ديگري شمشير آبديده يماني ( جنگ )» بارها استفاده كرده و چون برنده شده اند هنوز هم به استفاده از آن ادامه مي دهند.
يك دسته از ژنرالهاي ايران در زمان تجاوزنظامي، كه وطن انتظار جانبازي از آنان داشت!


و دسته اي ديگر از ژنرالها، كه پس از اشغال نظامي وطن هم مقام و منزلت را از دست ندادند!

www.iranianshistoryonthisday.com