Monday, August 31, 2009

فائزه هاشمی در گیرودار انتخابات اخیر جائی مطرح کرده بود
که اگر این اقا از صندوق پیروز بیرون اید مدعی خواهد شد که
امام زمانی که میگویند خود اوست




سالروز تقسيم ايران ميان انگلستان و روسيه، شرم آورترين رويداد استعماري قرن 20
محمدعلي شاه
31 آگوست 1907 ميلادي (102 سال پیش، نهم شهریور 1286) قرارداد تقسيم كشور مستقل و باستاني ايران باگذشته تابناكش و 13 قرن يك ابر قدرت، به دو منطقه نفوذ انگلستان و روسيه ميان اين دو قدرت اروپايي در شهر سن پترزبورگ پايتخت آن زمان روسيه امضاء شد. دولت فرانسه براي رسيدن آن دو دولت به اين توافق ماهها تلاش و واسطه گري كرده بود. هدف فرانسه، حل اختلافات روسيه و انگلستان بر سر ايران، افغانستان و تبت بود كه بدون رفع آن تشكيل يك اتحاديه نظامي اين سه كشور به نام «تفاهم سه گانه» در برابر اتحاديه آلمان، اتريش و ايتاليا امكان پذير نبود. فرانسه از تنها ماندن در برابر آلمان وحشت كرده بود.
«ادوارد گري» وزير امور خارجه وقت انگلستان از حزب ليبرال همين نقشه را در سر داشت ولي از آنجا كه مردي مرموز بود منتظر شده بود كه فرانسه دست به ميانجيگري بزند تا انگلستان امتياز قابل ملاحظه اي به روسيه ندهد. اختلافهاي كشورهاي اروپايي نتيجه رقابتهاي استعماري آنها بود كه بالاخره به جنگ جهاني اول منجر شد. مورخان از موافقتنامه سن پترزبورگ به نام يك بي شرمي تمام عيار قدرتهاي اروپايي در قرن 20 ياد كرده اند.
اتابک

طبق موافقتنامه سن پترزبورگ كه «ستولي پين» نخست وزير وقت روسيه هم از قبل خواهان امضاي آن بود، علاوه بر تقسيم ايران؛ افغانستان در دايره نفوذ انگلستان قرار گرفت تا مطمئن باشد كه هندوستان (همه شبه قاره) را از دستش خارج نخواهند ساخت و تبت نيز به چين داده شد كه خود عملا تحت سلطه قدرتهاي اروپايي، ژاپن و آمريكا بود و فقط اسماً استقلال داشت. در آن زمان در ايران، شاه (محمدعلي شاه قاجار ) به روسيه، و مجلس كه از عمر آن يك سال بيشتر نمي گذشت به انگلستان نزديك بود.
با وجود اين، مجلس پس از دريافت نسخه اي از موافقتنامه دو دولت، آن را فوراً رد كرد و علي اصغرخان اتابك نخست وزير وقت هنگام خروج از مجلس (میدان بهارستان) ترور شد. انگلستان بدون اعتناء به تصميم مجلس، در منطقه نفوذ خود به مركزيت كرمان، به دست ژنرال پرسي سايكس كه «برای ما ایرانیان» تاریخ هم نوشته است!! يك واحد نظامي به نام «اس. پي. آر» ايجاد كرد و روسيه نيز در منطقه نفوذ خويش واحد قزاق به وجود آورد و به دولت مركزي اخطار كرد كه «مورگان شوستر» آمريكايي خزانه كل ايران را كه به توصيه رئيس جمهوري وقت آمريكا براي اصلاح ماليه ايران اعزام شده بود بر كنار كند.
ادوارد گري وزيرامورخارجه وقت انگلستان

اوضاع بر همين منوال بود تا اين كه در 1917 در روسيه انقلاب شد و «تفاهم مثلث» از ميان رفت و انگلستان از اين فرصت استفاده كرد و در صدد برآمد كه ايران را تماما تحت الحمايه خود قراردهد. لنين كه متوجه دسيسه انگلستان شده بود همه دعاوي روسيه نسبت به ايران از جمله موافقتنامه سال 1907 سن پترزبورگ را لغو كرد و استقلال، تماميت و حاکمیت ملی ايران را به رسميت شناخت.
انگلستان كه قبلا انحصارا امتياز نفت ايران را به دست آورده و بسياري از رجال را مطيع و گوش به فرمان خودساخته و در دست داشت از تصميم خود دست نكشيد. وثوق الدوله نخست وزير وقت و دو تن از وزيرانش كه براي قبول تحت الحمايگي انگلستان رشوه نقدي كلاني گرفته بودند با اين امر كه به قرار داد 1919 معروف است موافقت كردند.
در دهم ژانويه سال 1920 ايران به عضويت جامعه ملل پذيرفته شد و چون انگلستان، ديگر راهي جز پذيرفتن حاكميت ايران نداشت، براي ادامه سلطه خود به طريق ديگر متوسل شد و سرتيپ رضاخان پهلوی را كه دست پرورده افسران روس بود و پس از خروج قزاقخانه ها از دست روسها به فرماندهي تيپ قزاق منصوب شده بود تشويق و حمايت كرد تا دست به كودتا بزند و اين عمل 20 فوريه 1921 صورت گرفت.
دولت انگلستان به اين هم قانع نشد و براي اين كه در برابر گامهاي بعدي لنين غافلگير نشود ايران، تركيه و افغانستان را به در پيش گرفتن روشهاي ناسيوناليستي (در برابر روش انترناسيوناليستي مسكو) و ايجاد دوستي و برنامه هاي ديد و بازديد ميان خود تشويق كرد كه مسكو هم بيكار نماند و با افغانستان قرارداد عدم تجاوز و بي طرفي امضا كرد. انگلستان براي تثبيت و توسعه امتياز نفت، دولت رضا شاه را وادار به امضاي قرارداد 28 مه 1933 كرد كه بعدا ملت ايران به رهبري دكتر مصدق آن را لغو و صنعت نفت خود را ملي كرد كه پس از براندازي 28 مرداد دوباره نفت ايران عملا در اختيار خارجي قرار گرفت و ....
ستولي پين


شوستر


خيانت بزرگ به وطن - کشف خیانت، کتک کاری رضاشاه، محاکمه صحرایی و بالاخره «هیچ»
رضا شاه
نهم شهريور ماه 1320 (31 آگوست 1941) رضاشاه پس از اطلاع از مرخص شدن سربازان پادگانها، اين عمل را يك خيانت بزرگ به وطن خواند و همه اعضاي شوراي ستاد عالي جنگ را كه براي هدايت واحدهاي ارتش به مقاومت در برابر تجاوز خارجي تشكيل شده بود به دفتر خود در سعد آباد فراخواند و در محوطه كاخ در برابر مقامات نظامي و غير نظامي، سرلشكر احمد نخجوان كفيل وزارت جنگ و سرتيپ علي رياضي كفيل ركن دوم ستاد ارتش (اطلاعات ارتش) را مسئول مرخص كردن خائنانه افراد پادگانها در برابر دشمن اعلام داشت و تا مي توانست با عصاي خود آن دو را كتك زد، درجه هاي نظامي آنان را پاره كرد و به زندان فرستاد تا در دادگاه صحرائي زمان جنگ محاكمه شوند که چنین دادگاهی معمولا حکم اعدام صادر می کرد.
پهلوی یکم سپس به جان ساير افسران ارشدي كه در آنجا بودند افتاد و همه را كتك زد، خائن خواند و گفت ناني را كه اين ملت به شما داده تا از ايشان و وطن دفاع كنيد حرامتان باد.
سرلشكر نخجوان متهم
به خيانت شد و از
دست رضا شاه كتك خورد

رضاشاه دستور انجام محاكمه خائنان در اسرع وقت را صادر كرد و بدون اين كه از مذاكرات محرمانه فروغي و علي سهيلي (نخست وزیر و وزير امور خارجه) با دو دولت متجاوز آگاه باشد اعلام داشت كه خود او جلسات دادگاه را اداره خواهد كرد!. رضاشاه در همين جلسه انتصاب سرلشكر بوذرجمهري را به فرماندهي نيروي هوائي تاييد كرد. افسران نيروي هوائي روز پيش از اين دستور واصله در مورد تحويل دادن هواپيماها و رفتن به مرخصي را نپذيرفته بودند و در پايگاه هوايي قلعه مرغي بر ضد فرمانده خود سرتيپ احمد خسرواني دست به نافرماني زده و وي را بازداشت كرده بودند. افسران نيروي هوايي بدون اين كه از ستاد جنگ دستور داشته باشند هواپيماها را به پرواز در آوردند و به مقابله با هواپيماهاي شوروي رفتند. ستاد جنگ به جاي تشويق اين وطندوستي، چند واحد نيروي زميني را كه هنوز در پادگانها ي تهران بودند مامور تصرف قلعه مرغي كرد و زد وخورد اين واحدها با واحد محافظت از پايگاه مردم تهران را به وحشت انداخت و در جريان اين زد و خورد خلبانان نيروي هوائي هواپيماها را از پايگاه خارج و در زمين هاي يافت اباد (اينك مسكوني شده اند) فرود آوردند و استتار كردند.
درهمين روز فروغي به مجلس اطلاع داد كه مذاكرات او با نمايندگان دولتين انگلستان و شوروي ادامه دارد و نتايج را پس از حصول به اطلاع مجلس خواهد رسانيد. در اين ميان راديو هاي لندن و دهلي كه آن هم وابسته به انگلستان بود پي در پي از پيشروي نيروهاي انگلستان و شوروي به سوي تهران خبر مي دادند و شديدا از رضاشاه انتقاد مي كردند و كوشش داشتند كه او را از چشم مردم بيندازند.

دکتر مصدق در نظر داشت در محل عکس شاه، تصوير داريوش و کوروش بزرگ را بر اسکناسها چاپ کند
كوروش بزرگ
در دوازدهمين روز پس از براندازي 28 امرداد، ژنرال فضل الله زاهدي نخست وزير كودتا به مجلس رفت و ديد كه تنها 22 نماينده حضور دارند!! . اكثريت نمايندگان كه به رفراندم و راي مردم احترام گذارده بودند، آن دوره مجلس را پايان يافته تلقي كرده بودند. آنان براي محكم كاري استعفاي خود را هم قبلا اعلام كرده بودند. مورخان، وجود 22 نماينده در آن روز در مجلس را، تاييد ديگري بر غير قانوني بودن نخست وزيري زاهدي تلقي كرده اند. در همين روزفاش شد كه دکتر مصدق پيش از براندازي اش، تصميم به چاپ تصوير داريوش بزرگ (همان تصويري كه 25 قرن پيش بر تخت جمشيد نقر شده است) در محل عكس شاه بر اسكناسهاي ده توماني و تصوير كوروش بزرگ بنيادگذار كشور ايران بر اسكناسهاي پنج توماني گرفته بود و قرار بود اين اسكناسها در روز مهرگان انتشار يابند.
جمهوري تاجيکستان پس از اعلام استقلال، نام پول ملي خودرا «ساماني» منسوب به سامانيان گذارده است که کار ميهني بزرگي است.
تصويرداريوش بزرگ كه 25 قرن پيش نقر شده است. مجسمه هاي امپراتوران رومي عمدتا قرنها پس از مرگشان ساخته شده اند. سكه (داريك) از زمان او رايج شد و ناسيوناليسم ايراني با حكومت داريوش به دنيا آمد


اين عكس در سال 1342 از دكتر مصدق كه در روستاي احمد اباد كرج در تبعيد غيرقانوني بود گرفته شده است و وي باقلم خود در زير عكس نوشته است: به فرزند عزيزم دكتر غلامحسين مصدق داده شد. احمدآباد ـ امرداد ماه 1342 ( امضاء ). دستخط نشان مي دهد كه رهبر ناسيوناليسم ايراني قرن 20، سه سال پيش از فوت، مطلقا لرزش دست نداشته است



در قلمرو انديشه
نظرات بسيار مهم و موثر پروفسور «هانري ماسه» درباره ايرانيان
هانري ماسه
چكيده سخنراني پروفسور «هانري ماسه» شرق شناس بنام فرانسوي درپاريس درباره ايران و ايرانيان كه 31 آگوست 1930 و هفته يكم سپتامبر آن سال در نشريات انتشار يافته بود از اين قرار است:
ايران امروز تنها بخشي از ايرانزمين است و تاجيكان، بلوچها، پشتونها (پاتانها)، كردها، کشميريها و بسياري از ساكنان قفقاز و روسيه جنوبي كه در خارج از مرزهاي امروز ايران قرار گرفته اند ايراني تبار هستند و همه آنان آرين و از خويشاوندان اقوام اروپايي اند. مشكل ايران اين بوده است كه بر سر چهار راه مهاجرت ها قرار گرفته و از نيمه قرن هفتم تا پانزدهم ميلادي (ازپايان كار ساسانيان تا صفويه) گرفتار اختلاط نژادي شده ولي ايرانيان با خصلتهاي ويژه اي كه دارند همه مهاجران را در خود ذوب و حل كرده و زبان و فرهنگ ايراني تا به امروز محفوظ مانده است. زبانهاي آلتائيك (ترکيک) با سلجوقيان در قرن يازدهم ميلادي و بعدا مغولان وارد ايران شده است. ايرانيان، در برابر حمله اسكندر و هزار سال پس از او اعراب ايستادگي يكپارچه نكردند زيرا كه دولتهاي هخامنشي و ساساني در دهه هاي آخر كار خود گرفتار سوء مديريت، اختلاف و نبرد شاهزادگان و بزرگان برسر قدرت و فساد اداري و تبعيض شده و مردم از آن وضعيت و افزايش روزافزون فاصله طبقاتي حاصله از آن خرسند نبودند و در جستجو و خواهان «تغيير وضعيت» بودند. خلفاي عباسي را ايرانيان روي كار آوردند و هميشه تحت نفوذ فرهنگي و اداري ايرانيان بودند. مهاجهان برخاسته از دشت گبي و اطراف آن، تنها در زمان «فاتح» اول بر ايران حكومت كردند و از زمان جانشين فاتح (حكمران دوم)، حكومت عملا دوباره در دست ايرانيان قرارگرفت و ايرانيان از اين اقوام خشن؛ شاعر و هنرمند ساختند. مشكلات ايرانيان از زماني آغاز شد كه دولت عثماني قدرت گرفت و اروپا را تهديد كرد و اروپائيان براي به زنجير كردن آن دولت؛ با نظر توسل متوجه ايران شدند و با چشيدن طعم استعمار مشرق زمين به تدريج به مداخله و بسط نفوذ پرداختند. سياست قدرتهاي اروپايي وقت و بويژه در دوران قاجاريه ايجاب مي كرد كه دولتمرداني در ايران برسر باشند كه شايستگي نداشته، احساس وطندوستي و مردم خواهي آنان ضعيف، و نيز نفوذ پذير باشند. دودمان صفويه را گرجستاني هايي كه با چاپلوسي وارد دربار اصفهان شده و به مقام رسيده بودند به اضمحلال كشانيدند. بيشتر آنان از بستگان بانوان درباري بودند. در تمامي دوران قرون وسطي، با وجود تضعيف اقتدار حكومتي؛ درخشش ادبيات، دانش و هنر ايراني نشان مي دهد كه استعداد و ذوق و وسعت انديشه ايرانيان به قوت خود باقي مانده و براي پيشرفت هرچه بيشتر نياز به وحدت فرهنگي اقوام ايراني و تقويت و تشويق اين استعداد دارند.

An talking about asking kids opinions Aug 30 2009