Saturday, August 15, 2009

فرهنگنامه سبز(22) رهبر

سید ابراهیم نبوی:

فرهنگنامه سبز(22) رهبر

رهبر( Rahbar ): پیشوا. شخص اول مملکت. قبله عالم. ظل الله. سلطان. کسی که بالاتر از همه نشسته یا ایستاده یا خوابیده است. کسی که فعلا بیشترین قدرت را دارد. پدر یتیمان و شوهر بیوه زنان. مسوول اصلی مشکلات کشور. کسی که می تواند دستور تیراندازی به مردم را بدهد و با این کار خودکشی کند. مردی که هر وقت اخم کند، مردم را زندانی و هر وقت می خندد زندانیان را آزاد می کنند( مشکل فلسفی: او نمی خندد.) کسی که اگر دوستش داشته باشید رفتارش به نظرتان زیباست و اگر دوستش نداشته باشید، رفتارش به نظرتان غیرقابل تحمل است. کسی که عکسش را همه جا می گذارند تا مردم یادشان نرود که عامل مشکلات شان کیست. کاربرد در جمله: " رهبر در نماز جمعه مردم را تهدید کرد که ساکت بشوند."

از کجا می فهمیم چه کسی رهبر است؟
سووال: سووال می کند، ولی جواب نمی دهد.
مسوولیت: تصمیم می گیرد ولی دلیلی برای تصمیماتش ارائه نمی کند.
دشمن: تعیین می کند که امروز دشمن چه کسی است.
سلامت: هرگز دزدی نمی کند، اما می تواند تمام اموال کشور را نابود کند.
صله: شاعرانی که مشکل مالی دارند برایش شعر می گویند، اما شاعرانی که برایش شعر نمی گویند مشکل مالی پیدا می کنند.
دوستان: همه دوستان قدیمی اش دشمنان جدیدش هستند.
نابودی: آنقدر فکر می کند همه می خواهند نابودش کنند، که همین طور می شود.
سقوط: موقعی که تصمیم می گیرد محکم بنشیند، سقوط می کند.
مردم شناسی: مردم بر دونوعند، عزیزان، دشمن.

انواع رهبر

راستکی: کسی است که مردم انتخابش کرده اند و برایش می میرند، کم کم همه مجبور می شوند برایش بمیرند.( نمونه زیاد است.)
چپکی: کسی که تعیین می کند مردم چه کسانی هستند و بقیه می توانند بمیرند.( استالین)
کاریزماتیک: کسی که ابهت دارد و همه عاشق اش می شوند، مگر کسانی که در موردش فکر می کنند.( لنین)
دروغکی: کسی که به زور رهبرش کرده اند و به زور رهبر می ماند و احتمالا به زور می رود.( علی آقای خودمان)
پیشوا: کسی که فکر می کند بزرگترین موجود جهان و مردمش بهترین مردم جهان هستند، او اشتباه می کند و همین اشتباه باعث مرگش می شود.( هیتلر)
رهبر شریف: کسی که مردم را برای گرفتن حقوق شان رهبری می کند و اینقدر خوب است که بموقع و قبل از اینکه همه دشمنش بشوند، می میرد یا بموقع ترور می شود.( گاندی)
رهبر جیگر: رهبری است که مردم را از ظلم نجات می دهد و بعد هم می نشیند کنار و زیاد حرف نمی زند.( ماندلا)
رهبر خلق: کسی که حق پابرهنگان را از پولدارها می گیرد و هر کسی کفش داشته باشد، نابود می کند. بعدا پابرهنگان کفش می پوشند و او را می کشند.( پل پت)
رهبر مقاومت: کسی که مردم را در مقابل بیگانگان رهبری می کند، بعدا چون نمی خواهد بدنام شود مثل آدم استعفا می دهد و می رود توی تاریخ.( ژنرال دوگل)

رهبر در ادبیات عامیانه: " اگه بپوشی رختی، بنشینی به تختی، بازم نمی بینمت به چشم اون وختی."، " حالا که علی ساربونه، شتراش آواره بیابونه."، " اگر شعار مردم اثر داشت، یه دونه رهبرم زنده نبود."، " ای رهبر کمرباریک، فلسطین روشن و ایران تاریک."، " با حزب الله دنبه می خوره، با دانشجو گریه می کنه."، " به آقا گفتن بساط تو جمع کن، دستشو گذاشت دم دهنش."، " گفتن چرا نمی ره، گفت خدا دیرگیره ولی سخت گیره."

رباعی
ای آنکه رهبری و سزاواری
واندر عیان سرشک همی باری
رفت آنکه بود، آمد آنکه نبود
این انتخاب چه بود، به چه کاری؟