روزي که ايران داراي قانون وظيفه عمومي (سربازي) شد - روش بکاربردن واژه "سرباز" در اخبار
![]() |
کلازويتس |
كلازويتس ابراز عقيده كرده است كه مردم يك كشور بايد از طريق خدمت وظيفه (اجباري، بدون اغماض و تبعيض) با فنون رزم آشنا شوند تا در صورتي كه خطري ميهن آنان را تهديد كند جملگي و بدون نياز به آموزش وقتگير، در كوتاهترين زمان آماده دفاع باشند. اين اصل نيز از كلازويتس است: جنگ دنباله سياست (ديپلماسي) است، به طريقي ديگر. دولت هايي كه نظام وظيفه ندارند به اين قسمت از انديشه هاي كلازويتس استناد مي كنند تا بتوانند نظاميان استخدامي (اصطلاحا: داوطلب) را براي جنگ (جنگ تعرضي) به نقاط دوردست بفرستند و تلفات وارده هم نمي تواند مورد اعتراض قرارگيرد زيرا كه اين نظاميان براي جنگيدن استخدام شده اند و «جنگ» كشته شدن هم دارد و اگر جانشان را دوست داشته باشند نبايد به استخدام ارتش درآيند. هزينه نظامي دولت هايي كه نظام وظيفه ندارند بسيار سنگين است و بيشتر اين بودجه صرف پرداخت حقوق و مزايا به نظاميان مي شود.
از قرن بيستم، دولت هاي داراي قانون نظام وظيفه استدلال مي كنند كه تعرض نوعي دفاع است و لذا مي توانند از سرباز وظيفه براي تعرض هم استفاده كنند.
نظام وظيفه در ايران سابقه طولاني دارد. در زمان هخامنشيان و ساسانيان به نوعي نظامي وظيفه وجودداشت. در زمان هخامنشيان، سپاه جاويدان (دائمي و استخدامي) تا رسيدن مرداني كه به عنوان سرباز احضار مي شدند كار دفاع را به دست مي گرفت. شاه عباس نظام وظيفه را به صورتي ديگر احياء كرد و آن، موظف بودن هر دهكده و يا خانواده به دادن يك سرباز بود. پس از تاسيس فرهنگستان ايران، در خبرها ـ نوشتن عنوان «سرباز» براي افراد ارتشهايي كه قانون نظام وظيفه نداشتند ممنوع بود و بايد به جاي آن واژه «نظامي و ...» بكار مي رفت زيرا كه به استدلال فرهنگستان، «سرباز» عنواني بسيار مقدس بود