Friday, September 04, 2009

شكست بزرگ ارتش روم از ايرانيان
تصوير شاپور دوم بر سكه اش

چهارم سپتامبر سال 363 ميلادي، 69 روز پس از مرگ ژوليان امپراتور روم كه با 14 لژيون (لشكر رومي) به جنگ شاپور دوم (ذوالاكتاف) شاه ساساني ايران شتافته بود، جانشين او "ژوويان" با صرفنظر كردن از متصرفات روم در آسياي صغير و غرب فرات موافقت شاپور را به صلح به دست آورد تا بتواند باقيمانده لژيونرها را زنده به كشورشان بازگرداند. ژوليان براي تصرف تيسفون از فرات گذشته بود.
تصوير ژوليان بر سكه اش

يكي از شرايط صلح اين بود كه ژوويان در عقب نشيني به ساحل مديترانه به هر شهر كه برسد بايد به دست خود پرچم ايران را بر فراز شهر به اهتزاز درآورد، و او به اين تعهد عمل كرد.
ژوليان 26 ژوئن سال 363 در جريان عقب نشيني از برابر ارتش توانمند ايرانيان زخمي شده بود و اواخر همان شب از همين جراحت در گذشته بود. واحدهاي ارتش ايران دست از تعقيب لژيونرها رومي برنداشتند و همين امر ژوويان را كه پس از مرگ ژوليان، از سوي ژنرالهاي رومي موقتا تا تصويب سناي روم جانشين ژوليان شده بود مجبور به دادن پيشنهاد صلح به شاپور دوم كرد. با اين پيروزي درخشان، ايران بار ديگر بر روم برتري يافت.
تصوير ژوويان بر سكه اش

پس از بازگشت ژوويان به "رم"، با اين كه سنا بر امپراتور شدن او صحه گذارد نتوانست از سرزنش رومي ها خود را رهايي دهد و در چند مورد بر ضد او كه باعث تحقير روم شده بود شورش شد و بالاخره همين وضعيت سبب شد كه يك سال پس از امضاي قرارداد صلح با شاپور دوم، از فرط غصه دق كند . پس از مرگ ژوويان، سناي روم ژنرال والنتيان را به امپراتوري برگزيد.

روزي كه طغرل سلجوقي در «ري» درگذشت
طغرل سلجوقي که با غلبه برغزنويان، ايران خاوري و سپس همه ايران و نيز بغداد را تصرف و تا سوريه و گوشه هايي از آناتولي پيش رفته بود چهارم سپتامبر 1063 ميلادي در «ري» درگذشت و چون فرزند نداشت آلپ ارسلان (به معناي شير شرزه) برادرزاده اش (پس از يك درگيري خانوادگي) برجاي او نشست. طغرل (طعرل بيگ) در آخرين سال عمر خود (72 سالگي) «سيده» دختر خليفه اسمي بغداد را به عقد نكاح خود درآورده و به ري منتقل كرده بود تا در اينجا عروسي كند كه درگذشت.
طغرل كه قبلا اتحاديه اي از ترکمانان مهاجر به فرارود را تشکيل داده بود پس از درگذشت محمود غزنوي و احساس ضعف در پسرش مسعود، تعرض خود را آغاز کرده بود. طغرل كه تعرض عمومي خودرا از سال 1034 ميلادي آغاز كرده بود تا سال 1037 همه خراسان (خراسان بزرگ) را متصرف شده بود. طغرل پس از پيروزي سال 1038 در دندانقان (ميان سرخس و مرو) بر سلطان مسعود غزنوي به نيشابور رفته و در باغ «شادياخ» پادشاهي خود را اعلام داشته بود. تصرف ساير ايالت هاي ايران از جمله آذربايجان توسط طغرل 18 سال طول كشيد. وي با تصرف ايران به حكومت دودمانهاي ايراني ازجمله بوئيان كه بغداد را هم تحت كنترل داشتند پايان داد.

نخستين اجتماع عظيم پيروان راه مصدق در ميدان جلاليه تهران، پس از براندازي 28 امرداد
13 شهريور سال 1339 هجري (چهارم سپتامبر 1960 ميلادي) براي نخستين بار پس از كودتاي 28 امرداد، هواداران و پيروان راه دكتر مصدق و به دعوت قبلي آنان ـ بسياري از مردم تهران اجتماع برزگي را در ميدان جلاليه (محل پارك لاله امروز كه در آن زمان زميني باز و عمدتا براي سواركاري، آموزش رانندگي و برگزاري نمايشگاه و سيريك بكار مي رفت) برپا داشته بودند كه طبق گزارش كلانتري 19 پليس تهران و پاسگاه ژاندارمري اميرآباد، نزديک به دويست هزار تن در آن شركت كرده بودند.
در اين اجتماع سخنرانان خواستار رعايت آزادي ها مندرج در قانون اساسي، حقوق بشر مطابق اعلاميه بين المللي مربوط، برقراري دمکراسي، آزادي زندانيان سياسي و بازگشت آنان (بدون سلب حقوق) به زندگي عادي و فعاليتهاي حرفه اي مربوط شدند. ولي، همينكه ناطقان زبان به انتقاد از شاه گشودند و مردم به دادن شعار بر ضد شاه و حاميان خارجي او پرداختند پليس مداخله كرد و به ميتينگ که برنامه هاي آن ادامه داشت پايان داد و مردم را پراکنده ساخت. دولت بعدا براي دفاع از عمل خود مدعي شد كه اجتماع كنندگان در نظر داشتند به قزل قلعه كه فاصله اي زياد از ميدان جلاليه نداشت حمله برند و با تخريب آن، زندانيان سياسي را آزاد كنند!.
هشت روز پيش از برپايي اين اجتماع دويست هزار نفري که در طول هفت سال پيش از آن سابقه نداشت، دکتر منوچهر اقبال در پي انتقادهاي متعدد از انتخاباتي که برگزار کرده بود از سمت نخست وزيري کناره گيري کرده، و جعفر شريف امامي نخست وزير شده بود. شريف امامي که همچنان با اعتراض مردم به انتخابات رو به رو بود از کساني که انتخاب شده بودند خواست تا استعفا کنند و راه براي تجديد انتخابات باز کنند. در آن زمان، همين انتقاد علني از تقلب در انتخابات و بحران ناشي از آن، به جبهه ملي امکان داده بود که بار ديگر وارد ميدان شود و مردم را به تشکيل اجتماع در جلاليه دعوت کند.
صالحيار در ميانسالي

در ميتينگ جلاليه، روزنامه اطلاعات كه اعلاميه هاي جبهه ملي براي تشكيل اين اجتماع را به طور كامل چاپ نكرده بود مورد حمله قرار گرفت و متهم به حمايت از اعمال دولت شد و تحريم گرديد. در پي اين تحريم، فروش روزنامه اطلاعات از روز بعد به يك چهارم تقليل يافت و تا دومين دوره سردبيري غلامحسين صالحيار (سال 1356 تا سال 1358) جاي خود را نگرفت.

تايپيست اخبار راديو باعث علني و تشديد اختلاف مصر و ايران شد!
ناصر
از چهارم سپتامبر 1961 (13 شهريور 1340) پس از اين كه دولت وقت ايران جمهوري سوريه را كه از مصر جدا شده بود به عنوان يك دولت مستقل به رسميت شناخت جنگ رسانه اي مصر و ايران به اوج خود رسيد كه تا زمان درگذشت جمال عبدالناصر در سال 1967 از شدت آن كاسته نشد. مصر و سوريه قبلا با هم يكي شده و جمهوري متحد عرب را تشكيل داده بودند كه بعدا يمن هم به آنها پيوسته بود. تيرگي روابط مصر با ايران از چند سال پيش از آن، و زماني آغاز شده بود كه شاه اعلام كرده بود كه برسميت شناخته شدن اسرائيل از سوي ايران تازگي ندارد و ما از همان آغاز اسرائيل را شناخته بوديم.
تعجيل ايران در به رسميت شناختن جمهوري سوريه در حقيقت نتيجه اشتباه يک ماشين نويس (تايپيست) خبر بود. ماجرا از اين قرار بود که پس از جدايي سوريه از جمهوري متحد عرب، دولت اردن تقريبا بلافاصله جمهوري سوريه را به رسميت شناخت. خبرگزاري پارس (كه به ايرنا تغيير نام داده است و تا تابستان سال 1350 اخبار خود را مستقيما و بلاواسطه از راديوي سراسري دولتي پخش مي كرد) اين خبر را از آژانسهاي خبري گرفته و ترجمه مي کند و سردبير مربوط پس اديت کردن آن را براي ارسال به راديو جهت پخش به تايپيست مي دهد تا تايپ كند. تايپيست تازه کار که همان هفته استخدام شده بود کلمه "اردن" از دستخط مترجم را "ايران" مي خواند (که اين دو نام با الفباي عربي مشابهت بسيار به يکديگر دارند) و "ايران" تايپ مي کند و دبير خبر هم كه مسئول مقابله متن با تايپ بود متوجه اين اشتباه تايپي نمي شود (زيرا كه خبر دير واصل شده بود و به ساعت پخش چيزي باقي نمانده بود)، و خبر را به گوينده مي دهد و دقايقي بعد، در ساعت چهار بعد از ظهر (اخبار سه دقيقه اي راس هر ساعت) به همان صورت از راديو ايران پخش مي شود. دولت مصر اندکي بعد بدون اين که منتظر دريافت گزارش رسمي و تاييد خبر از تهران شود سريعا و شديدا نسبت به آن واکنش نشان مي دهد و دولت ايران (که قصد شناسايي جمهوري سوريه را در روزهاي بعد داشت)، با توجه به حمله شديد راديو مصر، در برابر امر انجام شده قرار مي گيرد و به جاي اعلام واقعيت (اشاره به اشتباه تايپي)، در برسميت شناختن سوريه تعجيل و روز بعد تصميم خود را اعلام مي دارد و جنگ رسانه اي دوکشور وارد مرحله شديد خود مي شود.