Wednesday, July 29, 2009

دفاع از نظام اسلامي به هر وسیله؟!!
محمد مطهري
به جرأت مي‌توان گفت که قاطبه افراد غيرمغرضي که در سي سال گذشته با انقلاب قهر کرده‌اند، به دليل يک واژه سه حرفي بوده است: «ظلم». اين افراد، يا ظلمي بر خودشان رفته و فريادرسي نديده‌اند، و يا ظلمي آشکار در حق يک فرد ـ مانند آنچه در جريان بازجويي وحشتناک بر همسر سعيد امامي رفت ـ شاهد بوده‌اند، ولي هر چه به انتظار نشسته‌اند آب از آب تکان نخورده است. درد و سخن در اين زمينه بسيار است؛ تنها به ذکر چند نکته بسنده مي‌کنم.

1. دفاع از يک نظام اسلامي با توسل به شيوه‌هاي غيراسلامي و بلکه غيرانساني، همان قدر موفقيت آميز است که کسي بخواهد با شرابخواري از سنت نبوي پاسداري کند. برخي رفتارها مخصوصا با بازداشت شدگان وقايع اخير و خانواده هايشان گواهي مي‌دهد که گروهي پرنفوذ ـ که حفظ آبرويشان تضمين شده است ـ براي اينکه به خيال خودشان چشم فتنه را در بياورند مجاز به هر نوع ظلمي هستند حتي اگر چيزي از آبروي انقلاب و امام باقي نگذارند.

2. به نظر مي‌رسد که در کشور ما همه مسائل، جز يک مسأله، قابل چشم پوشي و يا اهمال است حتي آنجا که پاي يک حکم اسلامي و يا روحانيت در ميان باشد. آن استثنا آنجاست که مساله، نام «امنيتي» به خود بگيرد، به طوري که تقاضاي اجراي عدالت در مورد يک مساله امنيتي از سوي هر کس، مساوي است با همسو خوانده شدن با اسرائيل.

به همين دليل است که براي آزرده نشدن برادران اروپايي حکم قطع دست سارق (در شرايط خاص) که در قرآن هم آمده اجرا نمي‌شود و حتي در مورد اعدام شروران متجاوز به عنف به کودکان و نواميس مردم به خاطر اعتراض کشورهاي غربي کوتاهي صورت مي‌گيرد (چون اين مسائل «امنيتي» نيست و بنابراين مي‌توان کوتاه آمد)، اما در مورد مرگ افرادی چون زهرا بني يعقوب در زندان اگر تمام آبروي اسلام و نظام و انقلاب هم فدا شود مسأله‌اي نيست چون پاي دردانه‌هاي امنيتي در ميان است. باز از همين روست که فيلم «مارمولک» با اينکه شائبه به ملعبه درآمدن روحانيت را داشت از سوي کارشناسان امنيتي بي اشکال اعلام شد اما فيلم «به رنگ ارغوان» که در مورد يک مأمور امنيتي است به خاطر ممانعت آنان جواز نمايش نمي‌گيرد.

3. هنوز پس از سي سال معلوم نيست که وظيفه نخبگان و مردم در قبال ظلمهاي مشهود در نظام اسلامي چيست؟ من نمي‌دانم که چرا بايد درباره رابطه ميان جمهوريت و اسلاميت صدها کتاب و مقاله نوشته شود اما موضوع مهمي مانند وظيفه مسئولان، علما و مردم در قبال ظلمها در يک نظام اسلامي، مورد توجه قرار نگيرد؟ حضرت امام (ره) در وصيتنامه خويش در مورد ترويج فساد چنين هشدار دادند که «مردم به دستگاه‌هاي مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهي نمودند، خودشان مکلف به جلوگيري هستند». البته به مخيله امام هم خطور نمي‌کرد که بتوان برخي افراد بازداشتي در جمهوري اسلامي را به بهانه شرايط امنيتي، بدون محاکمه مستقيما از اتاق بازجويي روانه قبرستان کرد و الاّ چه بسا امام در وصيت نامه خود راه حلهايي در اين مورد ارائه مي‌داد.

4. افراد بازداشت شده حتي اگر مرتد و منافق و محارب هم بودند نبايد با خانواده هايشان چنين رفتار مي‌شد. اين ديگر چه صيغه‌اي است که وقتي کسي بازداشت مي‌شود افراد خانواده اش بايد گاهي تا چند هفته سراسيمه در بيمارستانها و پزشکي قانوني سرگردان باشند و يا در اطراف زندانها تنها براي گرفتن کوچکترين اطلاعي از محل نگهداري آنان ضجه زده و التماس کنند و کسي پاسخگو نباشد و نهايتا منتظر تماس يک فرد ناشناس بمانند؟ (مگر آنکه قصدي در تکثير مخالفان نظام در ميان باشد).

در مقابل، وقتي گروهي از نمايندگان مجلس، در سايت خود از خانواده‌هاي بازداشت شدگان مي‌خواهند به آنان مراجعه کرده شايد بتوانند آنها را در پيداکردن عزيزانشان ياري کنند بلافاصله آن سايت فيلتر مي‌شود! آيا اين همان "آزادي تقريبا مطلق" در ايران است که چندي پيش رئيس جمهور در جواب خبرنگار خارجي از آن سخن مي‌گفت؟ داستان مکرر چگونگي رفتار با خانواده‌هاي جان باختگان و تعهدات اجباري هنگام تحويل جنازه از جمله اينکه «هيچ شکايتي نداريم»، خود حکايت جانسوز ديگري است.

5. عمل به قانون هم مثل خيلي چيزهاي ديگر جناحي شده است. خلاف قانون، فقط اين نيست که کانديدايي به حکم شوراي نگهبان تمکين نکند. نمي‌شود در اين مورد فرياد را به عرش رساند اما در قبال هرگونه رفتار غيرقانوني با مردم معترض ـ که با اندک محبتي مي‌توانستند قاطبه آنان را جذب کنند ـ سکوت کرد. چنانکه پيش از اين نيز گفته ام اگر نظام ما با برخي از آنچه تحت لواي «حفظ نظام» صورت مي‌گيرد سقوط نکند بسيار بعيد است که با عامل ديگري، حتي حمله نظامي از پا درآيد.

6. ميان «جمع کردن» يک بحران با «حل کردن» آن تفاوت بسيار است. اولي از کساني برمي آيد که به هر مساله تنها به ديد امنيتي مي‌نگرند و دومي کار افراد بصير و دلسوزي است که ديدي جامع به مسائل داشته و راه حلهاي امنيتي را آنهم بدون وقوع هيچ ظلمي آخرين گزينه مي‌دانند نه اولين گزينه. با ظلم مي‌توان يک مسأله را جمع کرد اما نمي‌توان آن را حل کرد. در يک نظام مردمي هميشه راه حل غير امنيتي مقدم و بسيار کارساز است.

روشن نيست افرادي که خود را «دشمن شناس» مي‌دانند چگونه درباره اين کارخانه‌هاي بزرگ ضد انقلاب سازي که حتي از به کام مرگ فرستادن فرزند يک مقام مسئول در بازداشتگاه هم ابايي ندارند، از رد پاي دشمن در بازداشتگاهها سخن به ميان نمي‌آورند؟ به راستي کساني که با فرزند يک مقام مسئول اين مي‌کنند با جوانان بي نام و نشان چه مي‌کنند؟

اين را هم بايد اضافه کرد که ما امروز «دشمن شناس» خودخوانده زياد داريم. عده‌اي توجه ندارند که به ويژه در هنگام بحران‌ها، دشمن‌شناسي تنها از معدود افراد بصير، عالم و متقي بر مي‌آيد و نبايد اجازه داد يکي با دسترسي به شنود، ديگري با خواندن چند بولتن محرمانه، سومي براي تسويه حساب‌هاي شخصي، چهارمي با تفسيرهاي سودجويانه تحليل‌هاي بيگانگان و پنجمي براي خودشيريني يا شهوت پست و مقام، خود را «دشمن شناس» جا بزنند.

اين به اصطلاح دشمن شناسان، که اخيرا آيت الله استادي گروهي از آنان را به نقد کشيد، به دليل قضاوت بر اساس جناح بازي ـ که به عقيده من نوعي شرک است ـ عملا بسياري از طرفداران واقعي انقلاب اسلامي، از مردم عادي گرفته تا ديگران را نه تنها از انقلاب که گاهي از اسلام هم بيزار کرده و مي‌کنند و در عمل ولو با نيت خير، خيانتي را انجام مي‌دهند که از هيچ دشمني بر نمي‌آيد.

7. کسي نمي‌تواند خود را پيرو ولايت فقيه بداند و در عين حال در مورد ظلمهايي که نهايتا کل نظام اسلامي را به نابودي خواهد کشاند بي تفاوت بماند، مگر آنکه پيامبر (ص) را ـ نعوذ بالله ـ دروغگو بپندارد. به فرموده پيامبر (ص)، ظلم يک حکومت را نابود مي‌کند و حتي کفر چنين اثري ندارد. بنابراين هر کس نسبت به رهبر انقلاب ارادت بيشتري دارد بايد نسبت به ظلم به مردم که در واقع، خطري است که رهبري و کل نظام را تهديد مي‌کند بيشتر فرياد بزند. کسي که در شرايط فعلي تنها دم از اطاعت از رهبري مي‌زند و در عين حال بر اين ظلم‌ها چشم مي‌بندد چاپلوس رهبري است نه مطيع و مريد او.

چه اتفاقي بايد بيفتد که قاطبه علما که خود نيز براي استقرار و دوام نظام زحمتها کشيده‌اند فارغ از جناح بنديها و دعواهاي انتخاباتي در مقابل اين ظلمها واکنش جدي نشان دهند؟ آيا براي مردم قابل قبول است که براي فوت يک عالم دست چندم ـ که البته تکريمشان واجب است ـ چندين اطلاعيه از سوي علما در کمتر از 24 ساعت صادر شود ولي براي مرگ چند جوان در بازداشتگاه‌هايي که هيچ کس مسؤوليت آن را نمي‌پذيرد سکوت پيشه شود؟ نقش روحانيت در نظام اسلامي تملق گويي نسبت به نظام نيست، بلکه همان طور که شهيد مطهري تاکيد داشت ـ و البته تا حد زيادي مغفول ماند ـ رويکردي نظارتي و منتقدانه با تکيه بر عدالت است.

در اينجا ذکر دو مطلب لازم است. اول آنکه آنچه گفته شد، نه به معناي ناديده گرفتن خدمات قاطبه دست اندرکاران امنيت کشور است که بدون توسل به ظلم، خدمات زيادي براي مردم انجام داده و مي‌دهند و نه به معناي عدم لزوم مجازات سنگين براي آشوبگران واقعي که بسيار هم اندک بوده‌اند. ديگر آنکه راه حلهايي از قبيل تشکيل چند کميته رسيدگي ـ که متاسفانه تا قبل از کشته شدن فرزند يکي از مسئولان صورت نگرفت ـ اگر قرار است نهايتا به تهيه چند گزارش «خيلي محرمانه» و ارسال آن براي مسئولان بينجامد، هيچ کمکي به باور مردم به مقابله جدي با اين فجايع نخواهد کرد و شايد تشکيل ندادنش مفيدتر باشد زيرا براي مردم اميد واهي ايجاد مي‌کند.

روشن است که مرحوم محسن روح الاميني تنها مقتول مظلوم نبود گر چه اکثر صداها تنها پس از مرگ او درآمد. ما به جز چند نام ديگر مانند سهراب و اشکان نشنيده‌ايم، اما آنچه مسلم است هر کس به ظلم کشته شده باشد در قيامت کبري با کفن خونين راه را بر مسببان و نيز سکوت کنندگاني مانند نويسنده خواهد بست. به سبب سياست خبري موجود، کسي نمي‌داند آيا مثلا آنچه در مورد افراد بي‌کسي مانند «ترانه موسوي» دهان به دهان مي‌گردد راست است؟ خانواده وي که ظاهرا در اطراف مسجد قبا دستگير شده به کجا بايد مراجعه کنند؟ متأسفانه سياست خبري رسانه ملي هر خبري را باورپذير کرده است.

آيا رسانه ملي در مورد آنچه بر او گذشته است خبر موثقي خواهد داد و در صورت اثبات جرم، مجرمين را معرفي خواهد کرد؟ اگر چنين باشد اميدي به عدم تکرار اينگونه فجايع هست اما به نظر مي‌رسد اين رسانه، فعلا موظف به رصد کردن ظلم در جهان به جز ايران است آنهم در مورد کشورهايي که با ايران مشکل سياسي دارند.

شربيني که توسط يک «شهروند» آلماني در يک کشور سکولار کشته شد و در بيش از 200 بخش خبري در کشورمان از او ياد شد بسيار مظلوم بود، اما آيا يک جوان ايراني که در يک اعتراض آرام خياباني دستگير شده و بعد جنازه اش در سانسور کامل خبري ـ آن هم در کشوري که خود را پرچمدار استقرار عدالت در جهان مي‌داند ـ از بازداشتگاه بيرون مي‌آيد صدها بار مظلومتر از شربيني نيست؟

اينکه بيگانگان در حوادث اخير دست داشتند يا نداشتند، نقشه قبلي يا انقلاب مخملي در کار بود يا نبود، نظام در خطر بود يا نبود، مسبب اوليه و ثانويه اين بود يا آن، اينها بر فرض صحت، هيچ‌کدام مجوز سر سوزني ظلم به کسي نمي‌شود. در اسلام رعايت عدالت نسبت به قاتل امير المؤمنين (ع) هم واجب است.

Bella ciao, Iran

پنجشنبه 8 مرداد 1388

آقای خامنه ای! تمامش کنید!

khamenei.jpg

آقای خامنه ای!
ده سال بیشتر است که عادت کرده ام که هر روز طنزی بنویسم، و به برکت اوضاع احمقانه کشور که تحت عنایات خاصه حضرتعالی اداره می شود، همیشه آنقدر سوژه در دست و بال مان هست که بتوانیم بنویسیم چیزی که مردم بخندند، بخندند و بتوانند کمی نیرو بگیرند تا بار دشوار زندگی تلخی را که حکومت شما بر شانه های شان گذاشته تحمل کنند. امروز هم می خواستم چیزی بنویسم که نامه عزت ضرغامی را خواندم، هنوز تمام نشده حرف های قالیباف را که پس از مدتها منتشر شده شنیدم، و هنوز زمانی نگذشته تصاویر شکنجه شده های کهریزک را دیدم. روزگار زشت و تلخی است اینکه این روزها می رود و می گذرد که خنده شرم دارد از آنکه بر لب بنشیند و خنداندن معصیتی است که به دشواری می توان نزدیکش شد. آیا می فهمید دارید چه می کنید؟ آیا تصاویر آن همه کشتگان معصوم را دیده اید؟ آیا می دانید که دستبوسان و کاسه لیسان آستان ولایت تان دارند چگونه فرزندان این کشور را با زشت ترین شیوه ها و غیر انسانی ترین رفتارها نابود می کنند؟ اگر نمی دانید، بگوئید آنان که می دانند برایتان بگویند و اگر می دانید وای بر شما که شرم از رهبری این مملکت ندارید.



ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول
زین هواهای عفن، وین آبهای ناگوار

آقای خامنه ای!
شما مسوول مستقیم اتفاقاتی هستید که در کشور می گذرد، شما با تبریک زودهنگام و بی دلیل تان به عزیزکرده بارگاه تان به او جرات دادید تا به جان ملت بیفتد. شما در نماز جمعه دستور کشت و کشتار مردمی را صادر کردید که حتی دست به مخالفت با شما هم نزده بودند، بسیاری از کشتگان تنها جرم شان ایستادن در کنار خیابان بود، آن یکی بر سر بام صدای مردم را می شنید که گلوله ای مغزش را از کار انداخت، همان که مسعودتان هم در مجلس ختمش حاضر بود. شما مسوول مستقیم جنایاتی هستید که بر سر بیگناهان می رود. آیا این رهبری و این حکومت ارزش اش را دارد، شما که نام تان نام بزرگمردی است که می گفت اگر خلخال از پای زنی بکشند و آدمی از این رنج نمیرد، مسلمان نیست، چرا هیچ تان نمی شود؟

چرا از اینکه پسر یکی از دانشمندان حامی خودتان در زندان کشته شده و به شهادت پدرش دهانش را خرد کرده اند، دق نمی کنید؟ چرا از اینکه سعید حجاریان بیمار را شکنجه می دهند، کک تان نمی گزد؟ یزید و شمر در فرهنگ ما مصادیق بارز ظلم اند، آنان به امام بیماری که برای جنگ رفته بود، رحم کردند، شما شرم نمی کنید، بیماری را شکنجه می کنید که به دروغ اعتراف کند؟ اگر روزی در بارگاه خدایی حاضر شدید و گفتند شکنجه هایی که سردار رادان و سردار تائب در حکومت شما کرد هزار بار بدتر از شکنجه هایی بود که ساواک می کرد، چه جوابی می دهید؟ چرا نمی روید بازدید کنید و ببینید. شاید راست بگویند. شاید این احتمال باشد که در حکومت شما شکنجه هایی سخت بدهند، اگر بود حداقل خواهید دانست که شما رهبر عادل نیستید و پیشوایی ظالمید، و اگر نبود، شب راحت بخوابید. چطور می توانید شب بخوابید و این همه صدا را نشنوید.

آقای خامنه ای!
به ما گفته اند امام علی ارزش حکومت کردن را به عطسه بزی تشبیه کرد، آیا برای شما هم همینطور است؟ چه ارزشی دارد حکومتی که برای نگه داشتنش چنین می کنید؟ شنیده ام که در زندگی شخصی و مصرف بیت المال دقت می کنید، چه فایده ای دارد این دقت؟ چه ارزشی دارد که شما هر شب سر گرسنه بر بالین بگذارید و هر شب زندانیان تان زیر شلاق و با تن کبود و با پای خونین و با دهان خرد در گوشه سلول انفرادی رنج شان را فریاد کنند. مرده شور آن تقوای تان را ببرد که امنیت و آسایش مردم در آن جایی ندارد. شما ظاهرا فکر یک قران بالا پایین هستید ولی فکر تلف شدن سرمایه های بزرگ انسانی ایران نیستید.

ظلم چنان از حد گذرانده اید که اگر فردا خبر دادند که اشتباها میثم خامنه ای فرزندتان، در تلویزیون اعتراف کرده و چنانش زده اند که خود را جاسوس آمریکا دانسته، و بعد هم به همسرتان بگویند که برود جسد پسرتان را با تن کبود از پزشکی قانونی تحویل بگیرد و نامه امضا کند که حتی حق ندارد، بالای سر قبر فرزندش برود، تعجب نکنید. این ها که چنین می کنند مصداق روشن حیوانات و بل بدتر از حیواناتی اند که مورد اشاره کتاب خدا ست. نامردمانی مجنون که شما به جان ملت انداخته اید به پسر خودتان هم رحم نمی کنند. مگر خیلی از آنها که دستگیر شده اند، اصلا دلیلی برای دستگیری شان وجود دارد؟ من نمی دانم شما از خدا نمی ترسید؟ یا اصلا به خداوند اعتقاد ندارید؟ یا اصلا به روز داوری باور ندارید؟ نمی دانم اینها را چگونه می بینید، ولی حداقل در ادبیات و فرهنگ که با آن بیگانه هم نیستید، چیزهایی به اسم آزادگی و شرف و وجدان وجود دارد، حداقل به آنها فکر کنید.

آقای خامنه ای!
میرحسین موسوی یکی از بهترین و شریف ترین مردان این روزگار است، خاتمی یکی از بزرگان و خردمندان و شریف ترین مردان این مملکت است، شما بعد از شصت سال خواندن و فکر کردن این غلامبچه را انتخاب کردید که اینطور آبرویتان را بعد از بیست سال ببرد و چنان بشود که حتی دوستان تان هم کلمه ای در دفاع از شما ندارند که بگویند، دوستان تان عارشان می آید اسم شما را بیاورند. این دیوانه کیست که شما مجنونش شدید؟ وزارت اطلاعات که شما را در این سالها نگه داشته و امین شماست و تندروترین وزیر ممکن را دارد که مراتب وفاداری اش را هزار بار به شما اثبات کرده، اعلام کرده است که جنبش سبز ملت برای احقاق حقوق شان، یک انقلاب مخملی نیست و رئیس جمهور شما، او و معاونینش و بیست کارشناس وزارت اطلاعات را از آنجا اخراج کرده، چرا که حاضر نیستند توهمات مالیخولیایی او را تائید کنند.

معاون وزارت اطلاعات هم وقتی به عنوان سرپرست تعیین شده، بخاطر اعتراض به این تصمیم، نظر رئیس جمهور را نپذیرفته و حالا احمدی نژاد خودش سرپرست وزارت اطلاعات هم هست. رئیس جمهوری که در یک جلسه چهار وزیرش را که در هنگام دفاع آنان را بهترین می دانست، فقط بخاطر مخالفت با تصمیم اش اخراج کرده است، چه کفایت سیاسی دارد که شما این همه از او حمایت می کنید؟ حداقل برای اینکه بخشی از اشتباهات تان را جبران کرده باشید، او را بگذارید کنار. خودتان خراب کردید، خودتان هم درست کنید. اگر نمی دانید من به شما راهش را نشان می دهم، کابینه قانونا ساقط است، اگر شما حکم به حمایت از این فرد افسار گسیخته ندهید، مجلس در عرض دو روز عدم کفایت سیاسی اش را تصویب می کند، شتر مرد حاجی خلاص! این فرد تا تمام مملکت را به باد ندهد، رها نمی کند. اگر می خواهید مملکت را حفظ کنید، قضیه را تمام کنید و بعد هم خودتان استعفا بدهید و بروید از خدا استغفار کنید.

آقای خامنه ای!
تردید نکنید که اگر بسرعت بساط این فتنه را جمع نکنید، چیزی نخواهد گذشت که خودتان را هم بازداشت کنند و اگر زودتر از احمدی نژاد عمل نکنید، او زودتر عمل خواهد کرد. برای من و بسیاری از ملت سرنوشت شما شاید مهم نباشد. اما اگر باند مخوف احمدی نژاد قدرت را به دست بگیرند، نه از جمهوریت چیزی می ماند و نه اسلامیتی که به روایت آیت الله خمینی همنشین با جمهوریت بود، حفظ خواهد شد. یک مشت شکنجه گر و زورگوی بی اصول می مانند که یا کشور را به جنگ داخلی و ویرانگر نزدیک می کنند، یعنی ادامه طبیعی همین که هست، یا حکومتی فاشیستی مثل بعث عراق و سوریه می سازند که خدایگانش بشود احمدی نژاد و یک مشت کوتوله بی عرضه بهترین مردمان را بزنند و بکشند و شکنجه کنند.

آقای خامنه ای!
نمی دانم می توانید عاقلانه تصمیم بگیرید یا نه، ولی از خدا می خواهم که هنوز امکان تصمیم عاقلانه در شما باشد. بزرگترین دشمن این کشور آمریکا نیست، آمریکای امروز دوستی با شما را به مخالفت با شما ترجیح می دهد، حتی اسرائیل و اروپایی ها هم امروز دشمن اصلی ایران نیستند، دشمنی هم بخواهند بکنند، کاری از آنان برنمی آید. امروز بدترین دشمن ایران احمدی نژاد است، او چهار سال ملت و ایران و اسلام را خوار و خفیف کرده و امروز شما را بدنام ترین رهبر جهان و ایران را مصداق بارز دیکتاتوری شناسانده است. فکری به حال خودتان بکنید، مردم کشور پر از خشم و پر از نفرت از این وضعیت اند.

چنین نیست که با داغ و درفش این کار راست شود، داغ و درفش تنها کینه را افزون می کند و ننگ را بیشتر. شما هنوز وقت دارید که نگذارید کشور بیش از این در بحران فرو برود. می گویند در تاریخ صدر اسلام یکی از خلفا از مردمان پرسید: اگر من از راه راست منحرف شدم چه می کنید؟ یکی از اصحاب گفت: با همین شمشیر راست ات می کنیم. از خشم و کینه بترسید. از مردمانی مظلوم که نمی خواهند خون ریخته شود بترسید، نجابت مردم حد دارد. حد آن را ظالم تعیین می کند. پیش از آنکه اوضاع بدتر شود بسرعت این غائله ای که شروع کردید را تمام کنید، شاید راهی برای نجات کشور مانده باشد.

سید ابراهیم نبوی
هفتم مرداد ماه 1388




چهلم شهدای نهضت سبز
فردا ۸ مرداد در مصلی بزرگ تهران






Mousavi Speech - Teachers (3/3)