Thursday, August 10, 2006

امروز جمعه 11 آگست 2006

Adobe
دیروز از اول صبح تا بعداز ظهر دراروان اسپکتروم سمیناربرنامه های جدیدش را برگزار کرد

که یکی دوتا از برنامه های چدیدشان بد نبود اما سایر برنامهای ادیت از فاینال کت پرو کامپیوتر اپل تقلید کرده بود


فرهاد دوم

سالهائی که در مدرسه سینما وتلویزیون درس میخواندیم ( ۱۹۷۱-۱۹۶۸ ) این افتخار راداشتم که با هنرمندان بزرگ و شخصیتهای مطرح آنروز ایران همچون مرحوم رهنما، مرحوم دکتر محمد جعفر محجوب ، آربی آوانسیان ، پرویز کیمیاویی (من و جواد گنجی با فرامرز زربخش دستیارانش بودیم در فیلم مغول ها ) ، داریوش مهرجوئی و استاد فرهت آشنا بشوم، مرحوم رهنما که هم استاد ما بود وهم نمونه ای از تمامی اون خصلتهائی که یک انسان باید داشته باشه من چند صباحی بعنوان دستیار ایشان برای صدای فیلم سیاوش مشغول بودم که بعد ناگهان به پاریس سفر کرد و بعد که خبر در گذشتش همه علاقمندان باو را غصه دار کرد.
اما با تناولی اینطوری بود که من از کارهایش لذت میبردم عمق تاریخ و سیر هنر از هخامنشیان تا دل شیعه گری ودر مذهب غوطه ور بودن ما خودمان ایرانیها رادرتمامی مجسمه هایش میدیدم . من تازه بهمی نفهمی مدرسه را تمام کرده بودم و با مرحوم رهنما کار میکردم یه روز به ایشان گفتم
آقا نظرتون در مورد تهیه یه مستند در مورد تناولی چیست؟ گفت با خودش صحبت کن گفتم حالا اومدیم تحویل نگرفت بعد چی؟ گفت هیچی
خوب نمیسازی ولی من میگم باهاش تماس بگیر گفتم خوب در آنصورت شما تایید خواهی کرد جواب داد حالا شما تماس بگیر اگر مثبت بود
میری دیدنش خونه اش کمی بالاتراز خونه ماست اگر خواستی نشونت میدم زنگ زدم خونه آقای تناولی و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم که بسیار استقبال کرد بخصوص وقتی به ایشان گفتم که با آقای فریدون رهنما کار میکنم
بدیدنش رفتم و ایشان با نهایت خوشروئی کارهایش را بمن نشان داد چیزی که خوب یادم مانده این بود که تمام قالی ها را بدرو دیوار زده بود گفتم آقای تناولی چرا اینهمه فرشهای زیبا را بدیوارها زدی و کف اطاقها خالی است گفت اینها بهترین و ارزشمند ترین هنرما ایرانی هاست باید اینها را به سقف میزدم که آدما برای دیدنشان کمی زحمت هم بکشند! بعد که به صحبت نشستیم نظرم ا در مورد کارهایش پرسید
که گفتم عصاره تاریخ ما ایرانیها را در جاجای کارهایش میبینم و نهایتان قرارومدار گذاشتیم و طرح را به تولید جام جم دادم که کمتر
از یک هفته تصویب شد ومن به سرعت اکیپ خودم را انتخاب کردم فیلم بردار من آقای خسرو پیروزان بود که دوستی ما تا به امروز
ادامه دارد ایشان تهرانند ومن اینجا در کلیفورنیا ، دستیار خسرو هم عباس سماکار بود که آدم قابلی بود و گهگاهی که خسرو از زیر
کار در میرفت او فیلم میگرفت . اسم فیلم هم شد فرهاد دوم وقزار شد نصرت رحمانی در متن گفتار آن همکاری بکند آنوقتها نصرت
رحمانی را زیاد میخواندم سالها بعد من و خسرو به مرکز آبادان رفتیم ودر آنجا با مهران روحانی پسر مرحوم تقی روحانی آشنا شدیم
که گریمور مرکز آبادان بود و ما سه نفر شدیم یک تیم قوی برای برنامه سازی.
عباس سماکار وطیفور بطحائی و دانشیان و گلسرخی همراه با رضا علامه زاده در آن جریان مبهم وبی معنی دستگیر شدند که این
بما که آنهارا میشناختیم فشار روحی زیادی آورد که بعدا در جریان تا سیس حزب رستاخیز بیرون ریخت وما بشکل بدی عکس العمل
نشان دادیم ووقتی مرحوم جعفریان و پرویز نبکخواه به آبادان آمدند با مشکل ما روبرو شدند ما دفتر ثبت نام حزب رستاخیز را که
دم در گذاشته بودند امضاء نکردیم و آن مسئول مفلوک حسابداری آنجا که با ساواک در ارتباط بود گزارش تمرد مارا از فرمان
همایونی به ایشان دادند وخلاصه به آبادان آمدند و جلسه گذاشتند که من در انجا به سیستم تک حزبی و مسائل مربوط به انقلاب سفید
واصلاحات ارضی بشدت اعتراض کردم که با توجه به قدرت جعفریان بعنوان معاون سیاسی تلویزیون ودر حقیقت گرداننده و طراح
تبلیغاتی کشور بسیار گران آمد خسرو پیروزان را به اصفهان مهران را به تهران و کمی بعد اخراج هردو از تلویزیون منهم به جریمه
نقدی ودو هفته تعلیق از کار محکوم شدم که کمی بعد در خواست مرخصی طولانی مدت از کار دادم که با توجه به دسیسه های
آن مفلوک حسابداری واذیت و آزار من راهی آمریکا شدم و در ایالت یوتا مشغول ادامه تحصیل شدم که آشنائی من با بچه مسلمونها وآغاز فعالیتهای سیاسی من که خمیر مایه کاملی هم از بی تجربگی قاطیش بود بعد از انقلاب مرا به ایران کشاند که در باره اش
مینویسم واما فیلم تناولی نیمه تمام ماند یعنی دیگر به مونتاژ نرسیدیم که این اتفاقات افتاد
اینهم چند نمونه از کارهای پرویز تناولی هنرمند برجسته معاصر ایران