Wednesday, September 16, 2009

رضاشاه كناره گيري كرد
رضا شاه رفت
16سپتامبر سال 1941 (25 شهريور 1320) در زماني كه نيروهاي شوروي و انگلستان به تهران نزديك شده بودند محمد علي فروغي نخست وزير وقت به اتفاق علي سهيلي وزيرامور خارجه کابينه اش به ديدار سفيران انگلستان و شوروي شتافت و به آنان اطلاع داد كه رضا شاه همچنان كه آن دو دولت خواسته بودند كناره گيري كرده و رهسپار اصفهان شده است. همسر و فرزندان رضا شاه قبلا به اصفهان رفته بودند و تنها محمدرضا در تهران مانده بود.
به احتمال زياد در همين ديدار، موافقت دو دولت انگلستان و شوروي با شاه شدن محمدرضا به فروغي ابلاغ شده بود، زيرا كه فروغي پس از آن ديدار، مستقيما به بهارستان رفت و نمايندگان مجلس را از كناره گيري رضا شاه و بر جاي او نشستن محمدرضا آگاه كرد. قبلا قرار بود كه پس از بركناري رضا شاه، دولت هاي اشغالگر ترتيب ديگري براي ايران بدهند و كشور ما تا چند سال توسط يك هيات مديره موقت اداره شود و سپس نوع حكومت تعيين گردد. برخي از مورخان جنگ جهاني دوم نوشته اند كه چون مقامات لندن و به ويژه چرچيل نگران بودند كه پس از انقضاي حكومت هيات مديره (هيات موقت پيشنهادي حاكم بر ايران)، استالين كمونيستها را بر ايران مسلط كند و به علاوه، بررسي خصوصيات محمد رضا پهلوي، او را فردي مطيع و علاقه مند به تفريح و ورزش (بيش از سياست) نشان داده بود اصرار بر شاه شدن فوري او كردند.
محمد رضا شاه آمد.
اين عكس، او را در روز
تحليف در مجلس نشان
مي دهد

در آن روز پس از اين كه فروغي مجلس را از كناره گيري رضا شاه و خروج او از تهران آگاه ساخت، نمايندگاني كه از رضا شاه راضي نبودند (و يا به اشاره سفارت انگلستان) بر ضد او نطقهاي تندي ايراد كرده و به فروغي هشدار دادند كه سريعا جواهرات سلطنتي صورت برداري كند تا ببيند كه رضا شاه بخشي از آنها را با خود نبرده باشد!.قرار شد مجلس براي اداي سوگند شاه تازه يك جلسه فوق العاده فوري تشكيل دهد.
اتفاقا، سوگند وفاداري لوئي شانزدهم شاه وقت فرانسه هم به قانون اساسي در 16 سپتامبر سال 1791 ميلادي بعمل آمده بود و هر دو پادشاه با دو انقلاب به فاصله 188 سال از يكديگر بركنار شدند.
از بررسي خاطرات ، اسناد و نوشته ها چنين بر مي آيد كه دليل عمده موافقت دو دولت متجاوز به ايران ،مخصوصا انگلستان با سلطنت محمد رضا اين بود كه وي را فردي ضعيف و حرف شنو يافته بودند كه فاقد جاه طلبي هاي پدرش است و قدرت حكومتي را از دست «رجال مورد نظر!» خارج نخواهد ساخت.
رضا شاه با اين كه با حمايت انگلستان روي كار آمده بود در 5 ـ 6 سال آخر سلطنت خود براي خارج ساختن خود از دست انگليسي ها به آلمان كه دم از همبستگي نژاد آريايي (آرين ها) مي زد و ايتالياي ناسيوناليست نزديك شده بود و قراردادهاي متعدد با آنها امضاءكرده بود و در نظر داشت به محور (آلمان و متحدانش) به پيوندد، به قفقاز حمله نظامي برد و به سلطه انگلستان در منطقه خليج فارس پايان دهد و .... رضا شاه غافل از اين بود كه تا «رجال مشكوك و يا پوسيده !» را كنار نگذارد به هدف نخواهد رسيد. همين رجال باعث اشغال نظامي ايران و تغيير رئيس كشور شدند و عقربه ساعت را در ايران به عقب باز گردانيدند.
رضا شاه در پي امضاي قرارداد عدم تجاوز ميان مسکو و برلن، به شوروي نيز نزديك شده بود و قراردادهاي متعدد با مسكو امضاء كرده بود. هدف رضا شاه اين بود که مسکو را از مشارکت در هرگونه توطئه انگليسي ها بر ضد خود دور سازد. جانشين رضا شاه هم از لحاظ سياسي تا حدي زياد مسير وي را پيمود ؛ با رجال معيني کارکرد و درسالهاي آخر سلطنت خواست که کمتر از گذشته ديکته ديگران را بنويسد و راه استقلال در پيش گيرد که سرانجامي مشابه پدرش داشت.
بگير و ببندها و خلع درجه و عزل و نصب هاي برق آساي رضا شاه در طول سلطنت مخصوصا دهه دوم سلطنت، جز افزودن بر دشمنانش سودي عايدش نكرد. باوجود اين، چون رضا شاه از ميان مردم عادي کشور برخاسته بود دردها را مي شناخت و ضعف ها را مي دانست و ترديد در ميهندوستي او نمي توان کرد. براي مدرنيزه کردن ايران و به پيش بردن کشور تلاشهاي چشمگيري به عمل آورد. در زمان او، ايران هرسال دهها دانشجو به اروپا مي فرستاد که در بازگشت عمدتا بکار تدريس مي پرداختند حال آن که لازم بود اداره سازمانهاي کشور به دست آنان سپرده مي شد و مقامها و مديريت ها از دست "دوله ها" و "سلطنه ها" ، نزديکان قدرتهاي خارجي، و انحصار افراد معين بيرون مي آمد و ... .
بزرگترين ضعف شخصي رضا شاه علاقه او به گرد آوردن هرچه بيشتر مال و اموال بود كه برايش هم باقي نماندند.