Sunday, November 22, 2009

اندرزهاي تاريخي و ماندگار دكتر مصدق به روزنامه نگاران خاورزمين

دكتر مصدق رئيس دولت وقت ايران در آخرين روز ديدار از قاهره، در سي ام آبان 1330 (20 نوامبر 1951) در اجتماع اعضاي سنديكاي روزنامه نگاران مصري حضور يافت و خطاب به آنان مطالبي بيان داشت كه كهنه شدني نيستند و ماندگار و تاريخي توصيف شده اند.
وي ضمن اندرزهاي ماندني خود، خطاب به روزنامه نگاران خاورزمين و ملل ضعيفتر گفت: خواب امپراتوري برجهان و استثمار و به نوكري گرفتن ملل بي دفاع هيچگاه از ميان نخواهد رفت. اين سلطه، هر زمان متناسب با وضعيت روز به شكل و لباسي در مي آيد كه نبايد فريب خورد. اگر روزنامه نگاران ملل ضعيف روشن و گوش بزنگ باشند و مردم را به موقع از نيات و برنامه ها و شگرد كار سلطه گران آگاه كنند، نقشه سلطه با بپاخيزي و دفاع يكپارچه و از جان گذشتگي ملت مورد هدف با شكست رو به رو خواهد شد، دام ديگري پهن نخواهد شد و فكر تجاوز به تدريج از ميان خواهد رفت. سلطه گران نخست از درون، و با ترويج رشوه خواري، تضعيف حس ميهندوستي و استعداد ملي، تلقين عقب ماندگي، ايجاد رخوت ملي، ايجاد رعب، بزرگ جلوه دادن خود، از ميان بردن اميد و آرزو در يك ملت، زهر چشم گرفتن، در فقر و مسكنت و ناآگاهي از اوضاع باقي گذاشتن، مردم را درگير امور روزمره زندگي خود كردن و ... شروع مي كنند و توسط ايادي و خبرچين هايشان (جاسوسان) رجال سلطه پذير را مي يابند، بعضا به قدرت مي رسانند و با كمك (خيانت) آنان بساط سلطه خود را پهن مي كنند. در اينجاست كه مدافع هر ملت، روزنامه نگاران آن ملت هستند و كار آنان روشن ساختن مردم، باز كردن دست سلطه گران و خنثي كردن تبليغاتشان است. «روزنامه نگار» نيرويي است كه از وقوع حمله با دادن بيدارباش (هشدار) و آماده باش به ملت و آماده دفاع ساختن آن پيشگيري مي كند، و نيروهاي مسلح در برابر تعرضي كه آغاز شده باشد مي ايستند، بنا براين نيروي تدافعي اصلي يك ملت؛ روزنامه نگاران، كتاب نگاران و سخنرانان آن ملت (اصحاب رسانه ها) و رجال وطندوست هستند.
در همين اجتماع، دكتر مصدق سپس به شرح استعمار انگلستان بر ايران و اسباب چيني هاي پيش از انعقاد قرار داد تحميلي 1933 (تمديد امتياز نفت)، زجر دادن ملت ايران و در عقب ماندگي باقي گذاردن آن و اجراي ساير برنامه هاي استعماري انگلستان پرداخت و به نطق و مصاحبه هاي خود در شوراي امنيت و آمريكا اشاره كرد و گفت كه هدف او، روشن ساختن ملل ديگر از سلطه گري انگلستان (امپرياليسم) و هشدار دادن در مورد سلطه گري هاي آينده بود.

قتل داريوش فروهر و همسرش پروانه - نگاهي کوتاه به افکار و کارهاي داريوش

داريوش
اول آذرماه 1377 و در ساعات شب، چند نفر به خانه داريوش فروهر ناسيوناليست 70 ساله و از مردان سياسي وقت رفتند و او را در اطاق كارش (طبقه دوم خانه اش واقع درخيابان هدايت) با وارد آوردن ضربات متعدد كارد به ناحيه سينه كشتند و همسر 58 ساله وي بانو پروانه را هم در طبقه اول خانه به همان صورت (ضربات كارد) از پاي درآوردند و اجسادشان را روي صندلي قرار داده و خانه را ترك گفتند.
فروهر كه در اصفهان به دنيا آمده بود از پيروان خط دكتر مصدق (استقلال و حاكميت ملي، اقتدار ميهن، دمكراسي و عدالت اجتماعي) بود كه مبارزات خود را با تلاش براي ملي شدن نفت آغاز كرده بود.
وي از موسسان حزب پان ايرانيست و سپس رهبر حزب ملت ايران و از سران جبهه ملي بود و از دهه 1320 بارها به زندان افتاده بود.
در جريان انقلاب 1357 ، از طراحان اتحاد مخالفان شاه بود و براي تامين اين وحدت با قبول هرگونه خطر، تلاش فراوان كرده بود و مدتها نيز به نام جبهه ملي سخن مي گفت. در دولت موقت، وزير كار بود و در جريان ناآرامي هاي كردستان تلاش فراوان براي حل مسئله و جلوگيري از تجزيه وطن كرد.
پروانه

داريوش فروهر بارها گفته بود كه آرزويي جز سعادت و سربلندي ايرانيان و اتحاد دوباره «ايران زمين» ندارد. وي براي تامين اين اتحاد، روش كوروش بزرگ را راهي عملي مي دانست و به همين لحاظ با برادران افغان و تاجيك و كردهاي خارج از مرزهاي ايران در ارتباط بود. فروهر دولت انگلستان را به خاطر ظلمهايي كه در طول قرون 19 و 20 نسبت به ايرانيان مخصوصا تجزيه ايران كرده بود نمي بخشيد. او گفته بود كه انگليسي ها واژه هاي افغانستان و بلوچستان را بر سرزمين اصيلترين قوم ايراني گذاردند تا ايران خاوري را ببلعند و ....
وي بارها مخالفت خود را با اقدام نظام سابق در تغيير تقسيمات كشوري؛ جداكردن استان پارس از خليجش، جدا ساختن كرمان از ساحل دريا و تغيير نام مكران به بلوچستان و ... اعلام داشته بود و با طرح تقسيم خراسان كه از نظر او تنها به منظور ايجاد سمتهاي تازه بود موافق نبود و اين كار را مآلا زيان آور مي دانست


فروهر موافق جدايي دين از دولت بود و استدلال او در اين زمينه اين بود كه مردم نارسايي و احيانا اشتباه كارمندان دولت و مقامات را به حساب دين خواهند گذاشت كه روا نيست.
در پي قتل داريوش و همسرش كه بازتاب وسيع داشت، طولي نكشيد كه چند نفر به عنوان متهم به قتل آن دو معرفي شدند كه قبلا از ماموران امنيتي جمهوري اسلامي بودند و ....
اين دو قتل كه در ادامه ناپديد شدن و قتل چند نويسنده صورت گرفته بود عنوان «قتلهاي زنجيره اي» به خود گرفته است كه برخي رسانه ها سابقه كار را تا قتل دكتر سامي عقب برده اند.
به اظهار اصحاب نظر، مروري بر افكار و كارهاي داريوش فروهر ثابت مي كند كه يك ناسيوناليست تمام عيار ايراني بود كه كارهايش در تاريخ معاصر ايران باقي خواهد ماند.
نگاهي به گزارش رسانه ها در آن سال نشان مي دهد كه دختر او «پرستو » مي رود كه راه پدر را در پيش گيرد، به همان گونه كه دختر نهرو ، دختر آلنده و ... عقايد پدر را دنبال كرده اند



پرستو فروهر در اطاقي كه پدرش كشته شد. جسد بي جان داريوش را روي همين صندلي قرار داده بودند