Sunday, August 30, 2009

زادروز شاهرخ ميرزا تيموري
شاهرخ ميرزا چهارمين پسر امير تيمور از يك زن ايراني اش سي ام اوت سال 1377 به دنيا آمد و در 28 سالگي برجاي پدر نشست و از سال 1405 تا 1447 به مدت 42 سال بر ايران زمين حكومت راند. پايتخت او شهر هرات بود. شاهرخ هشت روز مانده به نوروز در 12 مارس 1447 در فشاپويه (ري) درگذشت و فرزندش الغ بيگ بر جاي او نشست.
شاهرخ هنگامي بر جاي پدر نشست كه برادران، برادرزادگانش و سرداران پدرش هركدام درگوشه اي از ايران زمين خود را پادشاه اعلام كرده بودند كه وي به تدريج همه را سركوب كرد. شاهرخ ميرزا در طول حكومت خود با چين، هند و اروپا مناسبات سياسي حسنه داشت. زن او، گوهرشاد دو مسجد بزرگ در مشهد و هرات ساخته است كه شهرت او را حفظ كرده اند.

روزي كه به جاي دفاع، سربازان ميهن را مرخص كردند!
سرلشکر نخجوان
30 اوت 1941 (هشتم شهريور 1320 و پنجمين روز تجاوز نظامي خارجي) هواپيماهاي شوروي براي نخستين بار برفراز تهران ظاهر شدند ولي تنها به فروريختن اعلاميه تبليغاتي اقدام كردند كه در اين اعلاميه ها به زحمتكشان ايران وعده زندگاني بهتر داده شده بود!. تهراني ها از اين كه پرواز هواپيماهاي شوروي بدون واكنش واحدهاي دفاع ضد هوايي وطن صورت گرفته بود شگفت زده شده و به حدس زني درباره فعاليت هاي پشت پرده پرداخته بودند. مدتي بود كه تهراني ها در نگراني از كهولت رضاشاه و محاصره او توسط مقامات دولتي در سعدآباد دورافتاده بسر مي بردند. در همين روز ابلاغيه محرمانه مرخص شدن سربازان پادگانها از سوي سرلشكر نخجوان كفيل تازه وزارت جنگ به واحدهاي ارتش كه خود را براي دفاع آماده مي كردند و دو لشكر مستقر در تهران در اطراف پايتخت سنگر گرفته بودند ارسال شده بود و رضاشاه به عنوان فرمانده كل قوا از ارسال چنين ابلاغيه اي اطلاع نداشت! و منتظر نزديك شدن واحدهاي انگلستان و شوروي و دفاع و جانبازي نيروهاي نظامي وطن بود و ....

تعیین جایزه برای نشان دادن مخفیگاه دکتر مهدی آذر، دکتر فاطمی و ملک اسماعیلی
هشتم شهریور 1332 (30 آگوست 1953) و 11 روز پس از براندازی 28 امرداد 1332 فرمانداری نظامی تهران با صدور اعلامیه ای که به مدت دو روز و هر روز چندبار از رادیو ایران پخش شد از کسانی که از مخفیگاه ملک اسماعیلی معاون سابق دکتر مصدق، دکتر حسین فاطمی وزیر امورخارجه کابینه او، دکتر مهدی آذر ناسیونالیست بنام و وزیر فرهنگ، مهندس حقشناس وزیر راه سابق و چند تن دیگر از جمله خلیل ملکی رئیس جنبش معروف به نیروی سوم اطلاع دارند خواست که جریان را به آن سازمان اطلاع دهند. در این اعلامیه آمده بود که این مقامات از ظهر روز 28 امرداد خودرا پنهان کرده اند و تلاش ماموران برای یافتن آنان به جایی نرسیده است. در پایان دومین روز پخش اعلامیه که به اعلامیه شماره 14 معروف شده بود از رادیو، دو سطر بر آن اضافه شده بود و آن اینکه یابندگان این مقامات نه تنها از مزایای ویژه برخوردار خواهند شد بلکه پاداش نقدی هم دریافت خواهند کرد. مبلغ پاداش اعلام نشده بود. باوجود این، هیچکس حاضر به دادن نشانی این مقامات سابق که از محبوبیت خاص نزد مردم برخوردار بودند نشد. دکتر فاطمی که بعدا دستگیر و اعدام شد ظهر روز 28 امرداد از خانه دکتر مصدق واقع در خیابان کاخ (فلسطین کنونی) که درعین حال محل کار نخست وزیر بود خارج شده بود.

درگذشت سيدضياالدين طباطبايي
سيد ضياء
30 اوت سال 1969 (8 شهريور سال 1348 خورشيدي) سيدضياالدين طباطبايي (يزدي) در 80 سالگي درگذشت و در آن روز از خود يك دختر 3 ساله و يك پسر 2 ساله و تاريخچه اي پر از ماجرا به يادگار گذارد كه هنوز جا دارد در زواياي آن به بررسي پرداخت. وي از نوجواني به كار روزنامه پرداخت. سابقه تحصيل در فرانسه داشت. در يكي از حساسترين ايام قرن 20 بازيگر اصلي يك كودتا در ايران شد كه فصل تازه اي را در تاريخ ميهن ما گشود. درگيري دكتر مصدق با او از صحنه هاي جالب تاريخ سياسي معاصر ايران است. اگر تاريخچه زندگاني سيدضيا الدين را مرور كنيم با تعجب مي بينيم كه بسياري از كارها را از مهرماه و دو مورد را در هفتم مهرماه آغاز كرده بود.
سيدضيالدين پسر ميرزا علي آقا يزدي هفتم مهرماه 1288 خورشيدي (1909 ميلادي) روزنامه "شرق" را به مديريت خود به زبانهاي فارسي و فرانسه منتشر ساخت كه پس از لغو پروانه از 15 مهر سال بعد، روزنامه "برق" را به جاي آن نشر داد. 28 اسفند 1296 (1918) كه هنوز جواني بيش نبود درصدر يك هيات از جانب وثوق الدوله به روسيه اعزام شد تا زمينه امضاي قراردادي را فراهم سازد. گزارش او درباره آن چه را كه در اين سفر ديده بود و دگرگوني ناشي از انقلاب بلشويكي در روسيه در نوع خود جالب است. پس از روزنامه "برق"، سيدضياالدين روزنامه "رعد" را منتشر ساخت كه انتشار و تجديد انتشار آن عمري نسبتا طولاني داشت. تغيير نظام روسيه، بيش از هر كشور ديگر در ايران موثر افتاد و انگلستان رقيب قديمي روسيه بر سر ايران مجبور شد دست به مانورهاي متعدد بزند تا بدون اصطكاك با موازين جامعه ملل كه تازه تاسيس شده بود و مشروطيت جديد الولاده ايران، جاي پاي خود را نه تنها حفظ بلكه محكمتر كند و كودتاي 21 فوريه سال 1921(سوم اسفند 1299 خورشيدي) را به حساب همين مانورها نوشته اند كه دو عامل اصلي روي پرده آن سيدضياالدين و ژنرال رضاخان بودند. اين دو قبلا ملاقاتهايي داشتند. دوم اسفند كه ژنرال رضاخان با 2500 قزاق و توپ به شاه آباد (نزديك تهران) آمد، سيد ضيا به ديدار او شتافت و براي قزاقها نطق كرد و طبق گزارشها، سه ماه حقوق عقب افتاده آنان را پرداخت كرد! و اين نيرو علي رغم مخالفت احمدشاه قاجار روز بعد تهران را تصرف و احمد شاه را مجبور به صدور حكم نخست وزيري سيد ضياالدين و سردار سپه اي رضاخان كرد. سيد ضياالدين در طول سه ماه نخست وزيري خود روزنامه ها را بست و بسياري از مقامات و نخست وزيران سابق را به زندان افكند. دكتر مصدق كه در آن زمان استاندار فارس بود به احمدشاه كه حكم نخست وزيري سيدضيا را امضا كرده بود اعتراض كرد و از همان زمان درگيري اين دو سياستمدار آغاز شد. سيدضيا تنها اجازه داده بود كه روزنامه "ايران" متعلق به دولت انتشار خود را ازسر گيرد. احمدشاه در پي يك مشاجره با او بر سر بازداشت بدون دليل مقامات سابق روز 24 مه سال 1921 سيدضيا را بركنار كرد و سيدضيا با هزينه دولت و يك اسكورت مسلح از طريق عراق به خارج رفت و تا 1322 (1943) به مدت 22 سال در خارج از ايران بود و در فلسطين داراي مزرعه بود. وي هفتم مهرماه سال 1322 به ايران بازگشت و از يزد نماينده مجلس شد كه دكتر مصدق نماينده اول تهران تلاش بسيار كرد تا اعتبار نامه او رد شود و در نطقي طولاني وي را عامل انگلستان معرفي كرد. با وجود اين اعتبار نامه به تصويب رسيد. قوام السلطنه نخست وزير وقت اول فروردين سال 1325 خورشيدي سيدضيا را طبق ماده پنج حكومت نظامي به زندان فرستاد كه تا 25 اسفند كه به دليل بيماري آزاد شد در بازداشت بود. وي باز دست از سياست نكشيد و به تاسيس حزب پرداخت، ولي از اواسط دهه 1330 تا پايان عمر، عمدتا در ملك خود سعادت آباد (شمال تهران) به سر مي برد، اما ملاقاتهاي سياسي او هيچگاه قطع نشد. حتي شاه سابق 21 فروردين سال 1344، پس از حادثه تيراندازي كاخ مرمر در حالي كه سيدضيا در كنارش نشسته بود با اتومبيل روباز از خيابانهاي تهران گذشت تا مردم زنده بودن وي را باور كنند.

انفجار بمب در جلسه شوراي امنيت کشور: قتل باهنر و رجايي و آغاز دوره ای نوین ـ فرضیه پروفسوز دیویدسون
رجائي ------------- باهنر

هشتم شهريور (سي ام آگوست) سالروز قتل محمدجواد باهنر سومين نخست وزير جمهوري اسلامي در انفجار عمدي دفتر نخست وزيري است كه در سال 1360 هجري خورشيدي (1981 میلادی) اتفاق افتاد. باهنر نخستين كرماني بوده است كه در طول تاريخ ايران تا مقام رياست دولت بالا رفته بود. در اين رويداد، علاوه بر باهنر، چند تن ديگر از جمله محمدعلي رجايي رئيس جمهور وقت جان سپردند. انفجار، اندكي پس از آغاز جلسه شوراي امنيت كشور روي داده بود. طبق گزارش هاي منتشره، رجايي در آغاز جلسه گفته بود كه از آن پس رياست جلسات شوراي امنيت كشور را به جاي او، محمدجواد باهنر نخست وزير برعهده خواهد داشت. گزارش ها حكايت داشتتند كه مواد منفجره در يك كيف قرار داده شده بود كه به صورت بمب ساعتي عمل كرد. ازآنجاكه مسئول حراست نخست وزيري (مسئول ضبط مذاكرات جلسه و گزارش هاي مطرح شده در آن) اندكي پيش از انفجار، به طور غير منتظره از جلسه و ساختمان نخست وزيري خارج شده بود و ديگر اثري از او به دست نيامده است، انگشت اتهام به سوي وی اشاره شده است. گفته شده است كه كيف حاوي مواد منفحره نيز متعلق به او بود. وي با آن كيف و يک دستگاه ضبط صوت بزرگ به اطاق جلسه رفته بود.
محمدجواد باهنر كه از فعالان انقلاب سال 1357 بود هنگام فوت 44 ساله بود. وي پيش از انقلاب از مدرّسان و مولّفان فقه و شرعيات اسلامي در وزارت فرهنگ (بعدا آموزش و پرورش) كشور بود.
قبل از انفجار نخست وزيري، چند اقدام از اين دست در تهران برضد مقامات جمهوري اسلامي صورت گرفته بود از جمله انفجار در جلسه سران حزب جمهوري اسلامي و نيز انفجاري که منجر به مجروح شدن آيت الله خامنه اي شده بود. مقامات جمهوري اسلامي اين سه انفجار را کار عوامل يک گروه دانسته اند.
جلد يک کتاب ديويدسون با عکس او

دونالد دیویدسون (1917 ـ 2003) فیلسوف آمریکایی و استاد وقت دانشگاه کالیفرنیا (شاخه برکلی) همان زمان، وقوع این رویدادهای تهران را آغاز دوره ای نوین در نظام اسلامی ایران خوانده و گفته بود که با این رویدادها، گروههای سیاسی فعال در انقلاب 1978 ـ 1979 ایران (1357 هجری) و عمدا چپگرا حذف می شوند که طرد آنها از نوامبر 1979 (تصرّف سفارت آمریکا) با رفتن مهدی بازرگان آغاز شده است. وی پیش بینی کرده بود که انقلاب ایران در همان چارچوب حکومت فائقه ولی فقیه مراحل دیگری را طی خواهد کرد از جمله انتقال تدریجی اختیارات اجرایی، نخست به روحانیون شیعه، سپس به برجستگان میلیشیای پاسدار انقلاب (سپاه و بسیج) و آنگاه یک و یا چند ژنرال انقلاب پیرو ولایت فقیه و مورد تایید این مرجع شیعه؛ درست به همانصورت که در انقلاب فرانسه مشاهده شد. ژنرالها عموما احساسات ناسیونالیستی دارند و خواهان اقتدار وطن و حاکمیت ملی هستند و اینها همین چیزهایی است که ایرانیان طالب آن هستند. در ایران، کسی نیست که نگوید: چرا وطن مارا تجزیه کردند؟ و تنها یک ژنرال انقلاب است که می تواند به این سوال پاسخ گوید (به همانگونه که ژنرال ناپلئون بناپارت در فرانسه داد).
دیویدسون در دسامبر 1991 در مورد فروپاشی شوروی (شکست انقلاب اکتبر 1917) ضمن اشاره به همان فرمول خود گفته بود: اگر پس از مرگ برژنف، یک ژنرال برسر کار آمده بود این فروپاشی که نظم جهانی را برهم زد و نتایج نهایی اش نامعلوم است روی نمی داد.
دیوید سون رسالات متعدد درباره فلسفه تفّکر، طبیعت مغز و ... منتشر ساخته و مولف «قدرت و اختیارات ـ حتی چندروزه ـ ماهیت بشر را تغییر می دهد» و صاحب فرضیه عمل (اکشن تئوری) است.